The United PR1 Friends

This weblog is for Iranian,Tabrizian,Farzaneganian,pr1 friends. We've been friends since 4 years ago. About 33 people,with 33 quite different attitude to everything that gathered together.

Thursday, January 05, 2006

رابطه ی هندوانه و زبان فارسی

به نام خدا
رابطه ی هندوانه را با زبان فارسی توضح دهید

.هندوانه گیاهی است در اندازه های نخود همچینه قدری بزرگتر
در روایت است که روزی مجید الله نعمت در قرن 13 _ 14
میلادی یا غیر میلادی اش را به بیر ندارم) از جلوی درشکه ای )
گذر می کرده که به محل کارش برود دید نخود ها سبز کرده و
می فروشند. گفت این چیست ؟ کفتند میوه ای جدید است از دیار
مصر آمده .اندیشید که محض کلاس هم که شده یکی بخرم ملت
بخورند حالش را ببرند.مگر من چه چیز از ابوالعلا معری کم
دارم؟ او یک عرب بادیه نشین سر کلاس درس افه بیاید و من
که فوق لیسانس چیز شناسی (فیزیک) نه؟ آری می خرم تا بگویند
.بچه مایه دار است و دست و دلش باز است
باری رفت یکی از آن گنده هایش را بر داشت و در کالسکه اش
.نهاد و رو به سوی محل کارش کرد
گویند مجید الله نعمت در زندانی کار می کرده فرزانگان نام .
و قسمتی از زندانیان را که به جرم لاتی زندانی شده بودند
چیز تدریس می کرده .این مجرمان خاص را
می نامیدند از آن جهت که u3R1
جهتش بر ما معلوم نیست.و ندانیم که طبق کدامین صیغه آیا
صیغه ی مونث مذکر حاضر یا متکلم مع الدوستان؟(اگر طالبید که
(با این نخبگان آشنا شوید در گذشته ی این وبلاگ کمی تامل کنید
دست بر قضا یکی از این لاتان که به ردیف جلو بسته شده بود و
نسبتی بس خودمانی با احمد و محمود و سر کلاشینکوف داشت
پس از عطسه ای دل لرز!! ندا در داد که ( جی جی ...:D
(.بوی هندوانه می آید دمی بیارام تا ببینم از کدامین جهت است
جی جی را می گویی مگر لحظه ای مجال داد؟ دمی قطع نکرد
...نطق هایش را از تربیت خانوادگی و این حرف ها
گوئی آن چانه را فنری نهاده بودند و دکمه ی
.را فشار داده بودند replay
اما همان طور که گفته شد جمعیت لات های
...بودند و زود گرفتند که u3R1
از آنجا که بو به خط مستقیم سیر میکند پس حتما از سوسولستان
!می آید و آنها هم کنون مجید الله دارند R2
چندی را افسار گسیخت و خزر را کنترل از کف برفت و هر آنچه
(...از ما بین 28 سنگش خارج شد(بچه ام هنوز عقل کامل نکرده
به قوه ی قلم و حبر بر پاپیروس نگاشت و ال اله ورده چسباند به
در گاه.گویند مجید الله گوشی بس قوی داشت فلذا گیرید که خبری
است . از شاهدان عینی منقول است که طلب سقوط آزاد جهت
هر چه ملموس تر نمودن درس چیز شناسی نمود
(!که گرفتندش و گفتندش : ( یا بیزه قارپوز ... یا سیزین آبروز
یعنی که اگر هندوانه دادی که دادی ندادی هر آنچه دیدی از پشت
عینکان خود دیدی .(و نه عینکان شبنم و نه فرانک ونه شادی). وی
که اصولا بار نمیبرد آن هم از نوع حرف زورش را یعنی زیر بار حرف
زور نمی رود...گفت: به تماشا بنشینید بچه ها...(ببینید بچه ها ) و نطقی
کرد در مایه های ادب وشخصیت و قوانین سوم تا هفتم نیوتن و
دوستان.اما شعری به ناگه از شبنم در وشد.که دهن بر وی بر ببست
:و آن شعر این بود

هي ميرود ز دستم اين هندوا ن يلدا
دردا که جغرافيا خواهد بماند اينجا
پشمک نخوردگانيم ای يار يلدا بيا
باشد که بازبينيم اين هندوانه ها را
صد روز امتحانات , شکنجه است و کابوس
يلدا به جای آمار , فرصت شمار يارا
ای صاحب هندوانه , شكرانه ی مرامت
امروز تصرفی کن , زنگ جغرافيا را
آسايش دو گيتی , تفسير اين دو حرف است
با يلدا مروت , با آمار مدارا
هنگام تنگدستی , در عيش کوش و مستی
کاين هندوان ِ يلدا , دو در کند آمار را

خوب بید؟؟؟؟

القصه مجید الله به شرطی که جیک جیک و قد قد و بع بعی
و خلاصه صوت هیچ حیوانی بر نیاید ...زود جست که
هندوان بسند.( تحقیقات مسجل ساخته که به مدت ده دقیقه
...میزان اوکسیجن هوا به صدو پنجاه درصد افزایش یافته بود
(!در مایه های ... کسی نفس نکشید و این بحث ها
خلاصه هندوان آمد و داخل معود لاتان شد.و بس چسبید جایتان
...خالی عزیزان
اما این بود داستانی از هندوان .. چه ربطش به زبان کویم
...کمی بصبران
این جمعیت لاتان گوئی هندوان مزه کرده به دهان ... سال بعد
هر چه التماس کردند هیچ زندانبانی را راضی به خرید هندوان
.نتوانستند کردن
ناگه در مخ ناقص یکی جرقه ای زده شد که حالش را ببر.رفتند
و نسبتش دادند به فتح الله خان ادیب! آقا بلوایی شد .تکه ای از
هندوان همچون پیکر شهدا بر روی دست ها می رفت و لاتان
مکبرین و مهللین سلول به سلول گشته به فتح الله خان نسبتش
!می دادند.که خدا نجاتش دهاد
پیش دانشگاهیان دادگاه وی را سر پائی و بدون any way
بیهوشی برگزار کردند و وی قرآن به دست به گوشه گوشه ی
جگرش قسم می خورد و جیب های خالیش را شاهد می گرفت
!!اما بر جیب هایش مهر سکوت زده شد
!باری هر چه این فتح الله تکذیب کرد ملت گفتند که اولماز
رساله ها نگاشته شد و بر درشکه اش که تازه اسپورت شده بود
انداخته شد و اینبار او همه چیز را از پشت عینکان
ی ها میدید u3R1
و لاتان هم قسم و قران که ای بابا خودت خریده ای ... یک کار
خیر کرده ای در عمرت ... به گونه ای قسم میخوری که کم کم
خدا هم باور میکند که تو نخریده ای ... فتح الله خان نکن خوبیت
!ندارد
فتح الله خان هم یک ریز لعنت و نفرین و رو سیاهی از درگاه
!حق تعالی بر لاتان طلب می کرد که خداوند قبول کناد
باری دوستان فتح الله خان را هاله ای از نور در بر گرفته بود
که گوئی در جا 4 تا مهتابی قورت داده بود. تهدید کرد و
نفرین که لاتان جلوی نفرینش آینه گرفتند و او دیوار اما تهدیدش
را سر امتحان زبان فارسی دیدند که 2 جور رساله نگاشته بود
.یکی بر لاتان دیگری بر سوسولان
که دست بر قضا برکه ها اشتباهی توزیع شد ... اما چه سود که
حتی اگر امتحان اوپن بوک هم برکزار می شد شمارک بهتری
حاصل نمی شد .ولی لاتان گویند که کماکان منتظر سومی اش
هستند ... مراد سومین هندوانه است
سخن کوتاه کنم و گور گم به امید هندوان بعدی
!!چاکریانو

خاله شادی حسین نزاد (غلومی دااش اسی) 15/10/1384

5 Comments:

  • At 1/05/2006 9:10 PM, Anonymous Anonymous said…

    شادي باز هم برامون بنويس

     
  • At 1/06/2006 12:55 AM, Anonymous Anonymous said…

    درود ای لاتان.خواندم حکایتتان. خداوند هيچ كافري را گير قوم فراش نيندازد!بدبخت مجیدالله وفتح الله! جزاكم الله مؤمنه شادي! منظور شما مفهوم ذهن اين داعي گرديد. البته باي نحو كان چه عاجلا و چه آجلا هندوانه ی 3 ام به مزاج شما خواهد رسيد. الصبر مفتاح الفرج!
    اگر رخصت فرمایی محض خالي نبودن عريضه ما را نیز به ملازمت خود بگمار که بسی عاشق هندوانه ام!نوش به کامت.درود مرا به هم قطارانت گسیل فرما"شاد"بانو!مسرور از اشنایی...(نگاشته شده به سفارش ملوک ال میلان فرزانه جان) برای بار ثانی !

     
  • At 1/06/2006 10:30 AM, Anonymous Anonymous said…

    شادی جان عالی بود
    فقط می ترسم دیگه سر کلاس چیزشناسی و ادب و جبر و عرب رامون ندن (این دوتای آخر هم آخه دنبال بهونه ن به ما سیلی بزنن!!!)؛
    نثرش حرف نداشت...چاکریانو!!!؛

     
  • At 1/08/2006 2:36 AM, Blogger Ferina said…

    شادی خیلی قشنگ بود

     
  • At 12/23/2020 12:26 PM, Blogger jasonbob said…

Post a Comment

<< Home