The United PR1 Friends

This weblog is for Iranian,Tabrizian,Farzaneganian,pr1 friends. We've been friends since 4 years ago. About 33 people,with 33 quite different attitude to everything that gathered together.

Wednesday, June 29, 2005

...

Sunday, June 19, 2005

هنوزم امیدی هست؟

Thursday, June 16, 2005

dar asheghi goriz nabashad joz soozo saz,estadeam cho sha'm matarsan ze atasham

Va farda …
27 e khordade ,gharare entekhabati bargozar beshe ke ma ham mesle shoma haghe ray darim, ma ham mesle shoma ,msle 30 milion nafare dige hanooz tasmim nagereftim ke dar entekhabat sherkat bokonim ya na…

FARDA RAY MIDIM ,chon hanoozam vaghti n kilometr oonvar tar ye jayi zelze miyad ,too safe yek kilomteri vsy mistim bara khoon dadan , garche komake ziadi nemitoonim
bokonim,in hadde aghal ro darigh nemikonim
chon professor sami’ I darim ke az berlin miyad dehate mazandaran ke “man sharmandeam ke in darman e bimarane irani haddeagh kariyi ke mitoonam bokonam”
chon shajariani darim ke be ehterme daghe mellat sokootesh ro mishkane “va baraye bam mikhoone”
chon fereydoon zandi darim ke “ eftekhar mikone” bulooze team melliye irano bepoooshe
chon mellati darim ke vaghti iran darvazeye Australia ro baz mikone sejdeye shokr mikonan

chon : khatami gerye mikone ,mardom gerye mikonan…




farad ray nemikodim chon bavar nadarim ke moeen betoone haghe paymal shodeye maro pas begire
chon nemikhaym mahkoom bashim ke ta abad beyne bado bad tar entekhab konim
ma amadegi nadarim ke masooliate rayi ahmaghe tar az nadadesho bar ohde begirim

ma vali o bozorg tar nemihkaym ,Rafsanjani.
nermikhaym 2baresakhe beshim moeen .
doctor,khalabane khosh aksam nemikhaym ghalibaf!
Hakha ham nemikhayn…


An mard amad,agarche natavanest vali ba labkhand amad,ba mellat amad ,ba sedaghat amad ke tamame dashteye oo bood
Amad chon:dar asheghi goriz nabashad joz soozo saz,estadeam cho sh’m matarasan ze atasham “
Va ma baz gerye mikonim …

Farda hame too entekhabat sherkat mikonan.
Hame khahand amad va be mellat iran ,be irani ke mikhan BALE khahand goft
Baziya ba ray nadadneshoon,baziya be ray dadaneshoon

Tahte har sharayet behtarin entekhabo mikonin,chon behtarina ro mikhayn

Movafagh bashim.



(bebakhashid ,nemitoonam farsi type konam!)

Thursday, June 09, 2005

" بوسه ای روی آب "

دخترک کنار قاب پنجره نشسته بود. با اندوه ماه را در آسمان جستجو می کرد،اما ماه پشت ابر بود. تنها هاله ای مبهم از آن دیده می شد.در گوشه ای دیگر از آسمان ستاره ای به دخترک چشمک زد و تا چند لحظه ی دیگر قاصدکی از سوی او در دستان دخترک نشسته بود.قاصدک چیزی در گوش دخترک زمزمه کرد و رفت. لبخندی روی لبان دخترک طلوع کرد.دخترک از پشت پنجره برخاست و به حیاط رفت.کنار حوض پر از آب زلال، نشست. هاله­ی مبهم آب در موج ملایم آب مبهم تر بود. با دستانش آب را نوازش کرد. گویی میخواست . تصویر ابر ها را از روی آب کتار یزند ، تا ماه را ببیند.
ابرها کنار رفتند.دخترک از ته دل خوشحال شد.خم شد و تصویر ماه را در آب بوسید.دوباره چشمانش را به آسمان دوخت. ماه هنوز پشت ابر بود.لبخند دخترک دوباره غروب کرد و محو شد
.

Tuesday, June 07, 2005

گزارشى درباره ورلد ميوزيك
آواهايى از بهشت
بخش پايانى

• هائيتى املين ميشل در هائيتى و فرانسه مدت ها است كه به عنوان خواننده مطرح پاپ و آهنگساز معروف است. او صدايى نرم و انعطاف پذير دارد و از لحاظ موقعيت اجتماعى بسيار بالا است. آلبوم هشتم او «Rasin Kreyol» نام دارد. در اين مجموعه او راجع به نگرانى ها و آرزو هاى خود براى كشورش هائيتى آواز خوانده است. اين اثر با يك اركستر مجلل و باشكوه پاپ به اجرا درآمد. او در به كار گيرى ريتم ها از قوانين موجود در سراسر كشورش بهره جسته است. ميشل فانك مدرن را با قدرت خارق العاده خود با موسيقى مهار نشدنى كارناوال و «رارا» ادغام كرده است. پيام اصلى او رسيدن به زندگى با آرامش است و در اين راه وو دو دريم بيت (نوعى فلوت) و صداى درخشان آن به كمكش آمده و به زيبايى ايده آل هايش را نشان مى دهد.•هند در موسيقى هندى چه سبك بلوز و چه در راگه هايشان (انواع موسيقى سنتى آن) وجود نت هاى بين پرده ها ضرورى است. بنابراين سيتار در موسيقى آنها جزء جدانشدنى به حساب مى آيد. دباشيش بهاتاچاريا در مجموعه «سيتار كلكته» سه سازى را مى نوازد كه خود آنها را ساخته است. يكى از آنها يك نوع يوكه ليلى گردن خالى (نوعى ساز با چهار سيم كه در هاوايى رواج دارد) است، ديگرى يك سيتار ۱۴ سيمه و سومين آنها يك گيتار با ۲۲ سيم است كه تعدادى از آنها با هم هارمونيك (هم نوا) هستند. ساختار آهنگ ها و ريتم هاى آنها از موسيقى شمال و جنوب هند چيزهايى دارد و به سبك راگه هاى سنى با ملودى هاى آهسته و تامل برانگيز شروع شده اما ناگهان با نواختن طبله ها (دو طبل كوچك كنار هم) ريتم آن تند مى شود.•ايران در موسيقى سنتى ايران ملودى هاى باشكوه بسيارى وجود دارند كه بسيار هم با احساس اند. در موسيقى اين كشور بداهه نوازى بسيار رايج است. يك گروه چهارنفره از اساتيد بنام ايرانى در آلبومى به نام «فرياد» به هنرنمايى پرداخته اند. اين هنرمندان عبارتند از: كيهان كلهر نوازنده كمانچه، حسين عليزاده نوازنده تار، محمدرضا شجريان استاد آواز و پسر او همايون شجريان آواز و تمبك. اين مجموعه ضبط شده از يك كنسرت زنده است و بسيار مسحور كننده و خارق العاده بوده است. تشويق هاى تماشاگران كه در انتها ضبط شده نشان دهنده احساس و هيجان بسيار آنها است. ملودى هاى سازى با آواز تركيب شده اند و موسيقى محزون و در عين حال تامل برانگيزى را خلق كرده اند. بعد از آنكه موسيقى به اوج خود مى رسد، مجدداً به ملودى هاى موقر بازمى گردد و سپس دوباره از نو اوج مى گيرد. اين كار خيلى در موسيقى سنتى ايران رايج نيست.•لهستانآهنگ هاى سنتى لهستانى با آواز هاى مقطع و همراهى ويولن هاى مخصوص شان پايه رپرتوار گروه «وارسا ويليچ» است. آنها با وجود استفاده غيربرقى و تا حدودى ابتدايى مانند طبل هاى دستى، نوعى سنتور كوچك (ديلكيمر)، ويولن ها و ويولنسل، سبك و احساس آهنگ هاى مدرن را تداعى مى كند. در آلبوم «Uprooting» آنها از امكانات ضبط استوديويى بهره جستند. آنها با استفاده از تكنولوژى جديد صداى اسرارآميز و در عين حال وزوزگونه سازهاى كوبه اى آهنگ هايشان را تقويت كرده اند.•پرتغالنظام ديكتاتورى پرتغال تا اواخر دهه ،۱۹۷۰ فادو (نوعى موسيقى سنتى حزن انگيز پرتغالى) را از لحاظ اجتماعى و سياسى بسيار گرامى مى داشت. بعدها كمتر به اين موسيقى توجه مى شد، تا اين كه نسل جديد خوانندگان، شيوه حزن انگيز و احساساتى فادو را با صداى گيتار پرتغالى ادغام كردند. با اين روش فادو احيا شد. خوانندگان جوان در اجراى فادو از همان سازهاى سنتى و غيربرقى استفاده مى كنند. اما پارامترهاى آن را گسترش داده اند. در مجموعه « the Rough guid to Fado » فادوهاى نسل جديد و گذشته كنار هم قرار داده شده اند. اركستراسيون هر دو شبيه به هم ولى در آهنگ هاى جديد محدوديت هاى آهنگساز نسبت به قبل كمتر شده بود. آناموريا خواننده جوان فادو، صداى آلتوى گرفته اى دارد كه او را از رقيبانش متمايز مى كند. آلميريا رودريگز صدايش از او بالاتر است و ملكه آواز حزن انگيز جهان است. او در سال ۱۹۹۹ درگذشت. آهنگ هاى موريا شامل «Guarda _me avida na Mao» (زندگى ام را در دستت بگير) و آهنگ هاى غنايى است، هرچند در آغاز موسيقى او گونه محزون و پر از رنج فادو را دارد ولى ناگهان به موسيقى شاد و فرح بخشى تبديل مى شود.•ريژوريژو جزيره اى است كه در اقيانوس هند بين ماداگاسكار و مارتيس قرار دارد و دپارتمان فرانسه بر آن نظارت مى كند. فرهنگ آنها آميخته اى است از فرهنگ فرانسوى هاى مقيم آن كشور، اسلاوها و آفريقايى ها و مهاجران هندى، چينى و مالزيايى. مردم آنجا بيشتر افراد ياغى و دزد دريايى هستند. موسيقى رنه لاكايله در آلبوم «Mapou» منعكس كننده تمام اينها است. در اين مجموعه با ريتم شش ضربى آكاردئون و يوكه ليلى نواخته مى شود كه صداى طربناك و گوشخراشى دارد. او در ملودى ها و ترانه هايش مى خواهد كه از هرچه سبك او را شبيه به ترانه هاى فرانسوى مى كند، دور باشد. لاكايله مدتى است كه در آثارش به جاى ساكسيفون و گيتار برقى كه قبلاً استفاده مى كرد، سازهاى كوبه اى را مورد توجه خاصى قرار داده است. موسيقى او يك نوع موسيقى مجلسى روستايى است و در آوازهايش راجع به ماهيگيرى، آشپزى، ريتم و رم (نوعى نوشيدنى الكلى) صحبت مى كند.•آفريقاى جنوبىموسيونرها زمانى كه وارد آفريقاى جنوبى شدند متوجه موسيقى و آوازهاى سنتى محلى خارق العاده آنها شدند كه شبيه به سرودهاى مذهبى بودند. آنها از تركيب اين موسيقى با سرودهاى مذهبى خودشان سبك جديدى از موسيقى را به وجود آوردند كه نه تنها در آفريقا، بلكه در تمام جهان و براى تمام نسل ها جذابيت فراوان دارد.گروه كر سوتو، گروهى متشكل از ۲۶ خواننده كليساى اطراف سوتو است كه بسيار جسورانه و در عين حال موشكافانه و دقيق انتخاب شده اند. آلبوم آنها «آواهايى از بهشت» نام دارد. و چند آهنگ آشنا به زبان انگليسى و در پايان هم چند قطعه پاپ دارد. در بيشتر اين آلبوم صداى آواز را به تنهايى مى شنويم و در بعضى مواقع سازهاى كوبه اى با آن همراهى مى كنند. •تركيهدر دهه ۱۹۶۰ قبل از اين كه موسيقى جهان جايگاه فعلى خود را به دست آورد آثار هنرى بى نظيرى مانند: «چگونه همسر خود را سلطان كنيد؟» (يك باله) خيلى مورد استقبال جهانيان بود. اين آلبوم به تازگى تجديدچاپ شده است. و خواننده مطرح ترك كورك باس در آن آواز خوانده است، البته تنها در يك بخش آن. اما اين حقيقتاً نوار خيلى خوبى است و در آن مصطفى كانديرالى، كلارينتيست ترك، هنرنمايى كرده است. او رهبر يك گروه ترك با نشاط و سرحال است. يكى از آهنگ هاى اين آلبوم يك سوييت جالب است كه ۱۷ دقيقه از اين مجموعه را به خود اختصاص داده است. • زيمبابوهتوماس راكفيمو يكى از پيشگامان موسيقى راك زيمبابوه است كه آهنگ هايى با گيتار برقى و پيانو اجرا مى كند. او همچنين سخنگوى مردم بود، در انقلابى كه باعث سرنگونى قوانين اقليت سفيدپوستان شد، او بسيار به تندى به انتقاد حكومت ديكتاتورى كشورش پرداخت و پس از آن به اورگون تبعيد شد. در صداى او قدرت آرامش بخشى موج مى زند. از دهه ۱۹۸۰ در گروه او پيانو و گيتار برقى با هم همراه شده اند. آخرين كار استوديويى او آلبوم «بلند شو» است كه فعلاً تنها مى توان آن را از سايت www.calabashmusic.com دانلود كرد.او مقدمه جالبى براى موسيقى اش انتخاب كرده است. البته بعضى از قسمت هاى آن خسته كننده اند. اما اگر كسى كه آن را دانلود مى كند آنها را انتخاب نكند يك مجموعه بسيار جالب خواهد داشت.

يادداشتى بر اجراى آن سوفى موتر
زندگى با بتهوون
هستى نقره چى

به نظر شما آيا راهى براى تقسيم بندى آهنگسازان وجود دارد؟در يك دسته بندى كلى شايد بتوان آنها را به دو گروه آهنگسازان «قبل از بتهوون» و آهنگسازان «بعد از بتهوون» تقسيم كرد. در حقيقت بتهوون در تاريخ موسيقى يك نقطه عطف به شمار مى آيد. زيرا آهنگسازان قبل از او همه براى درباريان و اشراف زادگان آهنگ مى ساختند و در واقع مى توان گفت آنها همان قطعه اى را مى نوشتند كه از ايشان درخواست مى شد. قطعاتى كه با اركستر دربار نواخته مى شدند. اما بتهوون ديدگاه تازه اى به وجود آورد و اگر بگويم كه هيچ آهنگسازى تا آن زمان، به اين اندازه خود را وقف آهنگسازى نكرده است، دور از حقيقت نيست. بتهوون از نظر موقعيت اجتماعى شرايط نامناسبى داشت و شكست هاى عاطفى زيادى هم خورد و در ۳۰ سالگى، زمانى كه فهميد كاملاً ناشنوا شده، زندگى اش بيشتر شبيه به جدال با مرگ شد. از آن پس بتهوون بيشتر به موسيقى اش اجازه داد كه از هيجاناتش، خشم ها و سرخوردگى هايش صحبت كند. در آن زمان هم كه بتهوون داشت با مرگ دست و پنجه نرم مى كرد در آثارش هنوز صحنه هاى گذرايى از آرامش، شادى و زيبايى موجود بود.از محبوبترين آثار او مى توان به ۴ سونات پيانو، كوارتت زهى، سونات ويولن ويتزر و سونات ويولن بهار و سمفونى ۹ اشاره كرد. بتهوون ۱۰ سونات ويولن نوشته كه وقت بسيار فراوانى را براى آنها صرف كرده است. او اين قطعات را براى سازهايى كه بهتر از همه مى دانسته، نوشته است. در سونات هاى اوليه بيشتر ملودى را پيانو مى نوازد و نقش ويولن تنها همراهى كننده آن است. اين آثار شبيه ميراثى است كه براى او از موتسارت و هايدن باقى مانده. در كارهاى بعدى نقش ويولن رفته رفته بيشتر مى شود تا آنجا كه در سونات ويولن اپوس ۴۷ كه آن را به عنوان كرويتزر مى شناسيم ويولن ملودى اصلى را نواخته و پيانو تنها با آن همراهى مى كند. سونات فرمى از موسيقى است كه معمولاً براى يك يا دو نوازنده نوشته شده است و شايد بتوان آن را جزء موسيقى مجلسى به شمار آورد.اين فرم موسيقى از قرن هفدهم در ايتاليا به وجود آمد كه ساختارى پلى فونيك (چند صدايى) داشت و بيشتر به عنوان مقدمه و درآمدى بر يك اثر آوازى و اپرا بود. سونات معمولاً از ۳ يا ۴ موومان تشكيل شده است كه سرعت آنها به تناوب آهسته و تند است. به وجود آورنده اين فرم موسيقى كارل فيليپ امانوئل باخ است. در قرن هجدهم سونات و سوئيت فرق چندانى از لحاظ ساختمان با هم نداشتند. بتهوون مفاهيم جسورانه اى را وارد اين فرم از موسيقى كرد و حتى مى توان گفت فرم جديدى از سونات را به وجود آورد. • سونات بهاربتهوون علاقه خاصى به طبيعت داشت و از حضور در جنگل يا زير آسمان پرستاره بسيار لذت مى برد. او بر خلاف شهرتش، بسيار انسان احساساتى و مهربانى بود. لئونارد برنشتاين درباره بتهوون مى گويد: «بتهوون توانايى خارق العاده اى در تشخيص جاى مناسب نت ها دارد و كاملاً مى داند كه با نت بعدى چه بايد بكند.»سونات بهار را او در سال ۱۸۰۱- ۱۸۰۰ نوشت. اين سونات در واقع شماره ۲ سونات ويولن اپوس ۲۳ است كه در اثر يك اشتباه اكنون ما آن را به عنوان سونات اپوس ۲۴ مى شناسيم.اين اثر حتى بعد از يك بار شنيده شدن، هم به خوبى در ذهن مى ماند.موسيقى آن پر است از احساس نشاط و تازگى و اميدوارى، چيزى كه باعث شد اين سونات را بهار بنامد. خود بتهوون روى اين قطعه هيچ نامى نگذاشته بود، اما احتمالاً به خاطر ملودى آن اين نام را برايش انتخاب كردند.اين پنجمين سونات ويولن بتهوون است و احتمالاً يكى از معروف ترين و پرطرفدارترين آنها. در اين قطعه اولين دفعه است كه ويولن ملودى اصلى را مى نوازد و پيانو با آن همراهى مى كند.زيبايى اين سونات، سونات ويولن اپوس ۲۳ را تحت الشعاع خود درآورد اثرى كه به همان اندازه زيبا است و موومان هاى اعجاب آور دارد.بيشتر ملودى هاى اين اثر ساده، سريع و روان است. اما موومان هاى خارق العاده اى هم وجود دارند كه به شنونده يادآورى مى كند، خالق اين اثر بتهوون است.•سونات كرويترزاين سونات از نظر محبوبيت پس از سونات بهار قرار دارد. در اين قطعه ديگر ويولن بيشترين نقش را دارد و پيانو به يك همراهى كننده تبديل شده است. اين سونات قطعاً يكى از ويرتوزيته ترين قطعاتى است كه براى ويولن وجود دارد. بتهوون در اصل آن را براى يك ويولونيست آفريقايى- لهستانى به نام بريجتاور نوشته است و اولين اجراى آن هم با همان ويولنيست است.بتهوون براى اولين اجراى اين اثر تنها قسمت ويولن را كامل نوشت و خودش قسمت پيانو را با طرح هايى كه در ذهنش بود اجرا كرد.حال شايد بپرسيد چرا به سونات «بريجتاور» نمى گويند؟زيرا خيلى زود بعد از اولين اجرا بتهوون با بريجتاور دعوايش شد و احتمالاً بر سر يك زن و اسم او را از صفحه اول اين قصه حذف كرد و سپس تصميم گرفت آن را به رودلف كرويترز ويولونيست معروف فرانسوى آن دوره، تقديم كند. بنابراين نام او را روى اثرش گذاشت.كرويتزر هم اعلام كرد اين سونات «به طرز نامعقولى غير قابل فهم است.» و هيچ گاه آن را اجرا نكرد.آن سوفى موتر به همراه لامبرت اركيس تمام اجراهاى سال ۱۹۶۸ خود را وقف ۱۰ سونات ويولن بتهوون كردند. آنها توانستند به منابع اصلى اين آثار دسترسى پيدا كنند و اجراى دقيقى از آنها كردند.در آن سال آنها تور رسيتال در سراسر جهان برپا كردند و به اجراى اين آثار پرداختند، سپس به همراه يك فيلم مستند با نام «زندگى با بتهوون» را ضبط و روانه بازار كردند.اجراى اين دو از اين سونات ها دقيقاً مانند اجراهاى پيشين از اين آثار نيست و اگر قبلاً اجراهاى ديگرى از اين سونات ها شنيده باشيد، شايد از طرز جمله بندى، تمپوى آزاد و ويبراسيون هاى موتر، تعجب كنيد.

Monday, June 06, 2005

یار دبستانی من

یار دبستانی من با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علف هاش
خوب اگه خوب، بد اگه بد مرده دل های آدماش
دست من و تو باید این پرده هارو پاره کنه
کی می تونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه
.................