مرگ
مرگ اين واژه سه حرفي
...بعضي از آن مي هراسند برخي در آرزوي آن هستند و برخي بي تفاوت و
پذيرفتن اين كه روزي خواهيم مرد و كنار آمدن با آن چندان سخت به نظر نمي رسد اما چگونه بايد با مرگ عزيزانمان كنار بياييم ؟
وقتي عزيزي را از دست مي دهيم گريه مي كنيم و دلمان مي شكند ولي ما در واقع به حال و روز خود مي گرييم و به اين فكر مي كنيم كه اكنون بدون عزيزمان چگونه بايد زندگي كنيم و چگونه فقدان او را تحمل كنيم و برايش دلتنگ مي شويم
...بعضي از آن مي هراسند برخي در آرزوي آن هستند و برخي بي تفاوت و
پذيرفتن اين كه روزي خواهيم مرد و كنار آمدن با آن چندان سخت به نظر نمي رسد اما چگونه بايد با مرگ عزيزانمان كنار بياييم ؟
وقتي عزيزي را از دست مي دهيم گريه مي كنيم و دلمان مي شكند ولي ما در واقع به حال و روز خود مي گرييم و به اين فكر مي كنيم كه اكنون بدون عزيزمان چگونه بايد زندگي كنيم و چگونه فقدان او را تحمل كنيم و برايش دلتنگ مي شويم
اما اگر از خود فراتر رويم و فقط به عزيزمان فكر كنيم شايد ديگر ناراحت نشويم اگر اين باور را داشته باشيم كه" فردي كه مي ميرد روحش قرين رحمت الهي مي شود چه فرد خوبي باشد و چه فرد بدي و خداوند همه ي ما را دوست دارد و عالم روحاني بسيار زيباتر و دوست داشتني تر و با شكوه ترازآن چيزي است كه ما تصور مي كنيم و مي شنويم و مي خوانيم " ديگر نمي توانيم براي او گريه كنيم در واقع آن روح به مبدا و منشا خود و به معشوق خود نزديك تر شده و آرامش يافته
اما مسئله مهم اين است كه چگونه از سطح خود فراتر رويم . چگونه اين اين خودخواهي را كه با انسان عجين شده است اندكي رها كنيم؟
(شايد ادامه داشته باشه بستگي داره )
1 Comments:
At 1/21/2006 10:16 PM, Anonymous said…
زندگان
از مُردن سخن ميگويند
تنها از آن رو كه ميزيند:
آنكه سخن نميگويد، مرگ است،
مرگ،
كه حرفي نميزند
اما به وعدهاش وفا ميكند.
Post a Comment
<< Home