The United PR1 Friends

This weblog is for Iranian,Tabrizian,Farzaneganian,pr1 friends. We've been friends since 4 years ago. About 33 people,with 33 quite different attitude to everything that gathered together.

Wednesday, February 08, 2006

محرم


www.kosoof.com
www.kosoof.com

1 Comments:

  • At 2/08/2006 10:10 AM, Anonymous Anonymous said…

    مقدّس شمردن خاك كربلا و احترام به حائر حسيني، توصيه و سفارش‌هاي مكرّر به مرثيه‌سرايي و منقبت‌خواني، تأكيد به سوگواري كردن و گريستن بر اباعبدالله(ع) و بخشش گناهان و معاصي به اين سبب و گوشزد نمودن فضيلت زيارت و حضور در روضه حسيني، از جمله مصاديق نشان‌دهنده اتّخاذ تدابير مدوّن و عالمانه براي احيا و استدامه اين واقعه و تلاش براي فرهنگ‌سازي از آن است و اين سير فرهنگ‌سازي، در طول صدها سال مستمرا و هر روز قوي‌تر از ديروز دنبال شده است. اما آنچه از اين فرهنگ در اين روزگار به جاي مانده است، ياد حسين(ع) است و يادآوري مصائب پيش آمده براي او و اهل‌بيتش (هرچند در بسياري موارد همين امر نيز با صداقت و رعايت امانت تاريخي بيان نمي‌شود) و گاه هيچ اثر و نشاني از هدف و علّت برپايي اين نهضت در اغلب سخنراني‌ها، عزاداري‌ها و مجالس بزرگداشت به چشم نمي‌خورد.

    بايد در نظر داشت كه منشأ اين تحريفات و دوري از ماهيات را در چرايي آن نبايد جستجو كرد، در چگونگي آن بايد جست. اين‌كه چنين مكتب غني و انسان‌سازي مانع رشد و مزاحم اهداف معاندين خود باشد و آنان نيز در پي اطفاي اين شعله فراگير باشند، امري دور از انتظار و غيرمعقول نيست. امّا مايه تأسّف آن است كه جهل و غفلت دامن گير سينه‌چاكان اين فرهنگ شده و آنان را به چنين بيراهه‌اي كشانيده است.
    آسيب‌ها و تحريفاتي كه فرهنگ عاشورا را در برگرفته است را مي‌توان در چند صورت خلاصه كرد:
    1ـ توجّه به فروع و دوري از اصل: شكّي نيست كه واقعه عاشورا تكاني دوباره به اسلام داده و آن را جاني دوباره بخشيده است و ناگفته پيداست كه قيام عاشورا، ايجاد شد تا كمون اسلام و تشيع به فراموشي سپرده نشود و آنچه در تمامي شعارها و رجزهاي حضرت حسين بن علي(ع) به چشم مي خورد مؤيّد همين مطلب است.

    در مقابل آنچه امروزه به صورت فرهنگي ثابت در يادداشت حماسه عاشورا و قيام امام حسين(ع) در آمده، تلاش‌هايي است براي به حاشيه راندن تعاليم اسلام و جايگزيني گزينه‌اي محرّف و غير اصولي به جاي آن. اين‌كه حسين‌بن‌علي(ع) شهيد راه حقّ‌ و عدالت گشته و ما به پاسداشت اين قيام براي او سوگواري و عزاداري مي كنيم و همين بكاء و ابكاء و تباكي موجبات غمض عين از اعمال سياه و سفيد ما مي‌گردد، يعني اين‌كه عاشورا و امام حسين(ع) تبديل به فيلتري براي عبور از مداقه در حسابرسي اعمال و كردار ما گشته است و اين يعني ضديت با گفتار و كردار خود امام. (إنّما خرجت لطلب الإصلاح في امّه جدّي محمّد(صلّي الله عليه و آله)) و نمونه ديگر اين مغالطه ظريف اين‌كه؛ اسلامي كه تمامي افتخارات و معجزات و پيامدهايش بر پايه عقل‌مداري و اطاعت‌پذيري است را اسير توهّمات و احساساتي كرده اند كه جنبه عقلاني و ملكوتي آن را تيره و از آن جنبه اي خرافاتي و عبث ساخته‌اند. تبليغ چنين منش و كنشي كه تضادّ اصولي و مبنايي با تعاليم اسلام دارد مردم و شاهدان اين فرهنگ را در وادي حيرت و سرگرداني به اين سؤال مي رساند كه اين مقاصد كجا و آن هدف والا كجا؟ حركات و سكناتي مانند آسيب رسانيدن به بدن توسّط عزاداران و استفاده از حركات و اشعار موهن ضدّ اسلامي از بروزات اين طرز تفكّر است و نيز استعمال مطالبي كه در آن‌ها به معصومين(ع) مقام الوهيّت داده شده و ساحت انسان از مقام خليفه اللهي به در آمده است، از اين قبيل ذهنيات است. اين امر از مواردي است كه و لو در باطن امر مخالف معناي ظاهر اراده شده باشد، امّا در ظاهر كه اساس قضاوت و حكميّت است، خلاف آن اثبات شده و ضربه اي كه دين در بعد تبليغي و انتشار از اين باب خورده است جبران ناپذير مي باشد.

    2ـ سطحي انگاشتن هدف و آرمانهاي قيام حسيني: اگر قيام حسيني، قيامي اصيل و مبنايي نبود هيچ گاه به مصلحت و اقتضاي ثانويه اصل اوليه امر به معروف و نهي از منكر كه حفظ جان است ناديده گرفته نمي شد و جان حضرت و اصحابش در اين راه فدا نمي‌شد. پس اين قيام و هدف آن، آنقدر قوي و مستدل است كه جان چون حسيني وسيله رسيدن به آن هدف بزرگ مي‌شود و اين عقلانيت و معنويت توأمان است كه از عاشورا درخت تنومندي ساخته است كه در طول صدها سال تا به امروز سالم و پربار باقي مانده است و مهم ترين عامل تضعيف چنين تئوري و تفكّر عقل محوري، اصالت دادن به احساسات و دور ماندن از روشنايي عقل است.

    احساسات مركب عقل است و بهترين و قويترين وسيله جذب، امّا هيچگاه جذب اوّليه و پذيرش ابتدايي بقاي تا نهايت را تضمين نمي كند و به بيان بهتر، توان چنين ابقاء و نگاهداشتي را ندارد. احساسات بدون عقل و سوگواريهاي بدون بن مايه كه امروز اساس پاسداشت‌هاي فرهنگ عاشوراست حكم مركب بدون انسان را دارد، و كو مركبي كه بدون راكب ره به جايي ببرد؟

    3ـ پيروي جاهلانه و تعبّد بدون بينش عصاره تحريفات نامبرده و سست كننده ترين عامل اين فرهنگ است. اگر روزي اصحاب امام حسين(ع) با وفاترين و بهترين اصحاب به شمار مي رفتند، پيدا كردن علل و عوامل اين امتيازها و نسبت‌ها كار دشوار و مشكلي نيست. عبوديّت و اطاعت، عقل مداري و علم محوري، دوست پذيري و دشمن ستيزي و در آخر بصيرت اين اصحاب بود كه در طول تاريخ از آن‌ها ستارگاني متلالئ در آسمان فرهنگ و انديشه ساخته است.

    در طي طريق تاريخ بشريّت هر فرد و نحله اي كه ادّعاي طرفداري از امام حسين(ع) را داشته باشد، ناگزير است به اينان تمسّك و تأسّي بجويد. اينان در راستاي آگاهي از اوضاع زمانه و تضيق از ستمهاي حاكمانه و نيز با بهره گيري از بينش اطاعت مآبانه به جايي رسيدند كه ضرورت را در رفتن ديدند و ماندن را مصلحتي توجيه گر. در ضديت با چنين نگرش و تفكّري، مشاهده مي شود كه پيروان فرهنگ عاشوراي حسيني خواسته يا ناخواسته از زاويه‌هاي ديد دشمنان حسين(ع) با مسائل برخورد كرده و به نوعي آلت دست آن‌ها شده اند. اكثريت مسائل كليدي و ماهوي اين فرهنگ را سطحي نگرانه و بدون توجّه كنار گذاشته و از آن‌ها عبور مي كنند و كمترين توجّهي به عمق پيامها ندارند.
    از مصاديق بارز اين تفكّر موهوم و توخالي، اعتقاد به تمثال‌ها و آثاري است كه روزانه نوع تازه اي از آنان به بازار جذب مخاطبان عرضه مي شود. تقديس تمثيل در نگاه اوّليه، حاكي از احساس و عشق و ارادت مردم به خاندان اهل بيت(ع)مي باشد، ولي با نگرش عميق و تيزبينانه، سعي در به چالش كشيدن بعد معصوميّت و انسان كاملي امامان دارد كه در چنين صورتي قيام‌ها و فعاليت‌هاي مورد توجّه آنان امري عادي و در نهايت امر فوق العاده قلمداد مي شود و بدون نياز به آگاهي از ژرفاي واقعه و مطلب آموزي از غايت آن، به راحتي از كنار آنان مي گذرند.
    از ديگر مصاديق اين تفكّر سست و بي پايه كه مبتني بر احساس محوري و نه عقل مداري است؛ استفاده از هر نوع آلت و لوازم براي ترويج فرهنگ عاشوراست ( مانند به كار گيري سبكها و شيوه‌هاي مبتذل در مجالس حسيني ) كه در تحليلي اين مطلب، دو گزينه شايان ذكر است:

    اوّل: اينكه واقعه عاشورا و فرهنگ حسيني تبديل به اسطوره و نمادي شده است كه امروزه در حال اضمحلال و از بين رفتن است و براي حفظ و صيانت آن بايد متوسّل به چنين شيوه‌ها و روش‌هاي هر چند مغاير با نفس فرهنگ، شد.

    دوّم: و يا اينكه فرهنگ عاشورا به اندازه كافي غني و مملوّ از معارف و مباني تئوريك مي‌باشد و اين ما هستيم كه دست خود را از دامان چنين منبع سرشاري كوتاه كرده، كاسه گدايي پيش مفلوك‌تر از خويش برده‌ايم. هويداست كه گزينه دوم صحيح و مصاب به واقع مي باشد.

    و آخرالامر اينكه:
    آنچه امروزه شاهد آن هستيم و مقدمات ريزش و سستي بناي رفيع فرهنگ حسيني را در نظر دارد؛ بدون در نظر گرفتن عوامل خارجي قسم خوردهء به معاندت با اين مكتب - كه در طول تاريخ هميشه و همه جا به ضديت با آن از هر راه و هر وسيله اي برخاسته اند- بايد در نظر داشت جهل و غفلت بزرگترين عامل لغزش در شناخت و شناساندن فرهنگ عاشوراست. بودند معدود كساني درروز عاشورا كه با محاسبات عليل و مخدوش خويش به نتيجه محاربه با امام حسين(ع) رسيده بودند. بينديشيم و بنگريم كه ما نيز از كساني نباشيم كه در اعتقاد و ضمير خويش حسيني هستند و در عمل يزيد را پذيرفته و دست ارادت به سويش دراز كرده اند.

     

Post a Comment

<< Home