...
من فکر ميکنم
:هرگز نبوده قلب ِ من اينگونه گرم و سُرخ
احساس ميکنم
در بدترين دقايق ِ اين شام ِ مرگزاي
چندين هزار چشمهي ِ خورشيد در دلام
چندين هزار چشمهي ِ خورشيد در دلام
ميجوشد از يقين؛
احساس ميکنم
در هر کنار و گوشهي ِ اين شورهزار ِ ياءس
چندين هزار جنگل ِ شاداب، ناگهان
چندين هزار جنگل ِ شاداب، ناگهان
.ميرويد از زمين
□
آه اي يقين ِ گمشده، اي ماهيي ِ گريز
آه اي يقين ِ گمشده، اي ماهيي ِ گريز
!در برکههاي ِ آينه لغزيده توبهتو
من آبگير ِ صافيام، اينک! به سِحر ِ عشق؛
!از برکههاي ِ آينه راهي به من بجو
□
من فکر ميکنم
:هرگز نبوده دست ِ من، اين سان بزرگ و شاد
من فکر ميکنم
:هرگز نبوده دست ِ من، اين سان بزرگ و شاد
احساس ميکنم
در چشم ِ من
به آبشر ِ اشک ِ سُرخگون
خورشيد ِ بيغروب ِ سرودي کشد نفس؛
احساس ميکنم
در هر رگام
به هر تپش ِ قلب ِ من، کنون
.بيدارباش ِ قافلهئي ميزند جرس
.بيدارباش ِ قافلهئي ميزند جرس
□
آمد شبي برهنهام از در
آمد شبي برهنهام از در
چو روح ِ آب
در سينهاش دو ماهي و در دستاش آينه
در سينهاش دو ماهي و در دستاش آينه
.گيسوي ِ خيس ِ او خزهبو، چون خزه بههم
:من بانگ برکشيدم از آستان ِ ياءس
:من بانگ برکشيدم از آستان ِ ياءس
«!ــ آه اي يقين ِ يافته، بازت نمينهم»
۱۳۳۸احمد شاملو
17 Comments:
At 2/10/2006 3:33 PM, Anonymous said…
elshan entekhabet fogolade bood ,
shayad shamlu az maddod shaerayi hast ke bedoone vahame harfasho zad ba godrat ,.
inam vasat minvisam chon kheyli dooset daram :D az shamlu hastesh
من باهارم تو زمين
من زمين ام تو درخت
من درخت ام تو باهار ــ
نازِ انگشتای بارونِ تو باغ ام می کنه
ميونِ جنگلا تاق ام می کنه.
تو بزرگی مثِ شب.
اگه مهتاب باشه يا نه
تو بزرگی
مثِ شب.
خودِ مهتابی تو اصلا، خود مهتابی تو.
تازه، وقتی بره مهتاب و
هنوز
شبِ تنها
بايد
راهِ دوری رو بره تا دمِ دروازه ی ِ روز ــ
مثِ شب گود و بزرگی
مثِ شب.
تازه، روزم که بياد
تو تميزی
مثِ شب نم
مثِ صبح.
تو مثِ مخمل ِ ابری
مثِ بوی علفی
مثِ اون ململ ِ مه نازکی:
اون ململ ِ مه
که رو عطر ِ علفا، مثل ِ بلاتکليفی
هاج و واج مونده مردد
ميونِ موندن و رفتن
ميونِ مرگ و حيات.
مثِ برفايی تو.
تازه آبم که بشن برفا و عريون بشه کوه
مثِ اون قله ی ِ مغرور ِ بلندی
که به ابرای سياهی و به بادای ِ بدی می خندی...
من باهارم تو زمين
من زمين ام تو درخت
من درخت ام تو باهار،
ناز ِ انگشتای بارونِ تو باغ ام می کنه
ميونِ جنگلا تاق ام می کنه.
احمد شاملو.
At 2/10/2006 8:44 PM, Anonymous said…
اه بابارمانتيك!!!
حالا خداييش جداازشوخي من چندان ازشعراي احمدشاملوسردرنميارم.
At 2/10/2006 9:05 PM, Anonymous said…
راسني الان ساعت دقيقا نه شب فردا22بهمن موافقين بريم پشت بومداد بزنيم الله واكبر؟
در ضمن به مناسبت فردا بد نيس بريم راهپيمايي
به منظور دفاع از ارزشهاي انقلاب
ودفاع از حق انرزي هسته اي!!!
راس ميگم
بي شوخي
At 2/11/2006 7:23 AM, Anonymous said…
ya Oo...
salam ,
ettefagan hseraye shamlu jove madood sheraye reale va aslan romantik nist
kasi bood ke fahmide bood dige zamane sagi o meykhune gozashte bayad ensan ro varede sher kard...
fek koam 10 sal pish ketabash mamnoo ol chap bood badan chap shod , sheraye shamlu uye donyast ... ke vase asrha hamishe tazegi dare ,
من سکوت خويش را گم کرده ام
لا جرم در اين هياهو گم شدم
من که خود افسانه می پرداختم
عاقبت افسانه ی مردم شدم
ای سکوت ای مادر فريادها...
ساز جانم از تو پر آوازه بود
تا در آغوش تو راهی داشتم
چون شراب کهنه حرفم تازه بود
برگ و بارم در هوای تو شکفت
تو مرا بردی به شهر يادها
من نديدم خوش تر از جادوی تو
ای سکوت ای مادر فريادها...
گم شدم در اين هياهو ؛ گم شدم
تو کجايی تا بگيری دست من
گر سکوت خويش را می داشتم
زندگی پر بود از فرياد من...
« ا. شاملو »
At 2/11/2006 7:29 AM, Anonymous said…
shamlu be raze hagigate moshtarake man o to , be darde moshtarake ma pey borde bood ...
agar che KHEYLIHA say dashtan ashaare shamlu ro siyasi jelve bedan va baraye pishborde ahdafeshoon bekar bebaran , vali shere siyasi bish az yek dahe davoom nemiyare zamaneshk e gozasht az yadha mire faramoosh mishe ,
shaere siyasi shodan mesle jari shodane abe too ye jayi ke rah be darya nadare mirese be mordab avval momkene biyan dast o soorat beshooran va ya abesho bokhoran rafte rafte harchi gel o lay hast jam mikone bad az ye moddat ham mishe lajan va kasi tarafesh nemire ...
اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست
اشک آن شب لبخند عشقم بود.
*
قصه نيستم که بگوئی
نغمه نيستم که بخوانی
صدا نيستتم که بشنوی
يا چيزی چنان که ببينی
يا چيزی چنان که بدانی...
من درد مشترکم
مرا فرياد کن.
*
درخت با جنگل سخن میگويد
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن میگويم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلب را به من بده
من ريشههای تو را دريافتهام
با لبانت برای همه لبها سخن گفتهام
و دستهايت با دستهايم آشناست.
در خلوت روشن با تو گريستهام
برای خاطر زندگان،
و در گورستان تاريک با تو خواندهام
زيباترين سرودها را
زيرا که مردگان اين سال
عاشقترين زندگان بودهاند.
*
دستت را به من بده
دستهای تو با من آشناست
ای ديريافته با تو سخن میگويم
بهسان ابر که با توفان
بهسان علف که با صحرا
بهسان باران که با دريا
بهسان پرنده که با بهار
بهسان درخت که با جنگل سخن میگويد
زيرا که من
ريشههای تو را دريافتهام
زيرا که صدای من
با صدای تو آشناست.
At 2/11/2006 7:29 AM, Anonymous said…
دهانت را ميبويند
مبادا که گفته باشي دوستت ميدارم.
دلت را ميبويند
روزگار غريبيست، نازنين
و عشق را
کنار تيرک راهبند
تازيانه ميزنند.
عشق را در پستوي خانه نهان بايد کرد
در اين بنبست کجوپيچ سرما
آتش را
به سوختبار سرود و شعر
فروزان ميدارند.
به انديشيدن خطر مکن.
روزگار غريبيست، نازنين
آن که بر در ميکوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است.
نور را در پستوي خانه نهان بايد کرد
آنک قصاباناند
بر گذرگاهها مستقر
با کُنده و ساتوري خونآلود
روزگار غريبيست، نازنين
و تبسم را بر لبها جراحي ميکنند
و ترانه را بر دهان.
شوق را در پستوي خانه نهان بايد کرد
کباب قناري
بر آتش سوسن و ياس
روزگار غريبيست، نازنين
ابليس پيروزْمست
سور عزاي ما را بر سفره نشسته است.
خدا را در پستوي خانه نهان بايد
At 2/11/2006 10:58 AM, Anonymous said…
مریم جان این شعر "جادوی سکوت"که گذاشتی مال فریدون مشیریه.شعر اولت هم مطمئنی از شاملوئه؟
At 2/11/2006 12:57 PM, Anonymous said…
are fagat oo nchahra pare ro motmaen nistam
jadooye sokut ro
bagyash oaz ketebesh neveshtam :D
At 2/11/2006 12:58 PM, Anonymous said…
jadooye sokut ro az too ye blog bardashtam ziresh neveshte bood shamlu khodamam gablan nashnide boodam :D
vali bagyasho motmaenne motmaennam
At 2/11/2006 1:02 PM, Anonymous said…
mersi az inke gofti male moshiriye akhe az shamlu chahar pare ziyad nashnidam taajjob ham kardam, akhe oon mamoolan sepid mige ya tarane mige , albatte taranehaye pormohtava , :P
har chi hast gashange in jadooye sokut ,
mersi shabnam jan ,
At 2/11/2006 7:19 PM, Anonymous said…
اين شعر "دهانت را مي بويند..." خيلي قشنگ بود مرسي
At 2/11/2006 7:24 PM, Anonymous said…
مريم جان يه خواهشي ازت دارم
نميشه فارسي تايپ كني؟
خوندن اين همه مطلب با فونت انگليسي صبر ايوب ميخواد وحوصله زياد!
At 2/11/2006 7:42 PM, Anonymous said…
چشم ..از اين به بعد فارسي تايپ ميكنم...
كه راحت تر بخونين...! البته اگر دوست دارين نظر بدم ... آخه اينطور كه من ميبينم اينجا يه نفر هم نيست موافق حرفاي من باشه!!!يه حرفام براش جذابيت داشته باشه!!! خيلي جالبه مگه نه ؟؟؟ ...
اينم فارسي ( دونقطه دي )
At 2/11/2006 8:16 PM, Elshan said…
سلام مریم جان
کی گفته حرفات جذابیت نداره؟
بازم این ورا بیا!
At 2/11/2006 9:23 PM, Anonymous said…
مرسي
At 2/12/2006 12:50 AM, Anonymous said…
لب دريا، نسيم و آب و آهنگ،
شكسته ناله هاي موج بر سنگ.
مگر دريا دلي داند كه ما را،
چه توفان ها ست در اين سينه تنگ !
***
تب و تابي ست در موسيقي آب
كجا پنهان شده ست اين روح بي تاب
فرازش، شوق هستي، شور پرواز،
فرودش : غم؛ سكوتش : مرگ ومرداب !
***
سپردم سينه را بر سينه كوه
غريق بهت جنگل هاي انبوه
غروب بيشه زارانم در افكند
به جنگل هاي بي پايان اندوه !
***
لب دريا، گل خورشيد پرپر !
به هر موجي، پري خونين شناور !
به كام خويش پيچاندند و بردند،
مرا گرداب هاي سرد باور !
***
بخوان، اي مرغ مست بيشه دور،
كه ريزد از صدايت شادي و نور،
قفس تنگ است و دل تنگ است، ورنه
هزاران نغمه دارم چون تو پر شور !
***
لب دريا، غريو موج و كولاك،
فرو پيچده شب در باد نمناك،
نگاه ماه، در آن ابر تاريك؛
نگاه ماهي افتاده بر خاك !
***
پريشان است امشب خاطر آب،
چه راهي مي زند آن روح بي تاب !
« سبكباران ساحل ها » چه دانند،
«شب تاريك و بيم موج و گرداب » !
***
لب دريا، شب از هنگامه لبريز،
خروش موج ها: پرهيز ... پرهيز ... ،
در آن توفان كه صد فرياد گم شد؛
چه بر مي آيد از واي شباويز ؟!
***
چراغي دور، در ساحل شكفته
من و دريا، دو همراز نخفته !
همه شب، گفت دريا قصه با ماه
دريغا حرف من، حرف نگفته
فريدون مشيري
At 2/28/2018 11:28 PM, tamer said…
شركة عزل اسطح براس تنورة 0546970480 المستقبل
لان عزل الاسطح عملية مهمة يجب القيام بها من اجل حماية الاسطح من خطورة تسربات المياه ،اعزائي تريدون ان تتموا عملية عزل الاسطح ؟؟ تريدوا ذلك بسعر بسيط ؟؟ تريدون اشخاص متخصصون في ذلك اعزائي ؟؟
اليكم الحل مع المستقبل افضل
شركة عزل اسطح براس تنورة
على مستوى راس تنورة ،هناك الكثير من الاشخاص لديهم مشكلة وشكوى دائمة من الاحساس بارتفاع درجات الحرارة وهذا يكون نتيجة لعدم الاهتمام بعملية عزل الاسطح ،وهناك اشخاص اخرين ايضا يقومون بالشكوى من تسرب المياه اليهم بعد امطار شديدة وهذا يكون ناتج ايضا عن عدم الاهتمام بعزل الاسطح هناك عزل مائي وعزل حراري لابد الاهتمام بهم معا لحماية أنفسنا من تسرب الحرارة او الماء ،نحن
ارخص شركة عزل اسطح براس تنورة
متخصصة ونوفر لعملائنا الكرام عمليات العزل المختلفة لاننا ايضا
شركة عزل مائى براس تنورة
و
شركة عزل حرارى براس تنورة
وبأسعار تكون مناسبة للجميع لاننا نعتبر
عزل اسطح براس تنورة
فلا تقلقوا لضمان عملية عزل ناجحة لابد ان تعتمدوا علي
شركة عزل فوم براس تنورة
موثوق بها لكي تظل عملية العزل عمر افتراضي اطول
ارخص كشف تسربات براس تنورة 0546970480 المستقبل
يتم الكشف عن تسريب المياة باستخدام جهاز الكشف بدون تكسير مع اصلاح التالف باحدث الاجهزة الالكترونية حيث حيث يتم غلق شبكة المياة الاساسية وغلق جميع الحنفيات فحص ضغط صمام التنفيس الخاص بالخزانات رفع غطاء المرحاض والاستماع الى صوت المياة فحص خطوط ومؤشر المياه ثم يتم ضغط خط الانابيب الحار والبارد بغاز النتروجين حيث يعمل على ضغط الانابيب فاذا وجد كسر صغير يحدث اهتزاز او صوت ولا يمكن سماعه بالاذن ويتم سماع فى الجهاز الالكترونى ويميز الجهاز بين الضجيج والتسريب ويتم المشى بجانب جدران الحمام والحنفيات والاماكن التى تخرج منها المياة
شركة كشف تسربات المياه براس تنورة
كشف تسربات المياه بدون تكسير براس تنورة
Post a Comment
<< Home