...
وقتی یک روح از سطح زمان خود بیشتر اوج می گیرد و از ظرف تحمل مردم زمان بیشتر رشد می کند تنها می شود. "بودن" سنگین و پر و زیبا و غنی او، "بودن"های پوک و سبک و زشت و تهی دیگران را خود به خود تحقیر می کند-هر چند خود تواضع کند- و آنگاه دشمن و دوست – خودآگاه و نا خودآگاه- با هم در نفی او یا لجن مال کردن شخصیت بزرگ یا پایمال کردن حق صریح او همدست می شوند، اشتراک منافع می یابند. آنگاه دوست هم، همفکر و همراه هم – که عظمت وجود او، حقارت و خلا وجودی اش را آشکار می سازد و رنجش می دهد- بر آن می شود تا با انکار یا مسخ فضایل او، یا تحقیر شخصیت او، او را به خود نزدیک سازد، فاصله ی رنج آور و آزار دهنده را بدین گونه از میان بردارد. خود را به او نمی تواند رساند، او را آنقدر عقب بکشاند که به او رسد و در این تلاش است که با دشمن همراه می شود و با وی اشتراک پیدا می کند و ناچار بازیچه ی دشمن می شود و مأمور رایگان او و خدمتگزار "آماتور" ظلمه.
فاطمه فاطمه است
دکتر علی شریعتی
3 Comments:
At 2/15/2006 7:47 PM, Anonymous said…
حنجره ها روزه سکوت گرفتند
پنجره ها تار عنکبوت گرقتند
نعره زدم:عاشقان گرسنه مرگند
درد مرا قوت لا یموت گرفتند
عقده فریاد بود و بغض گلوگیر
بهت فصیح مرا سکوت گرفتند
At 2/15/2006 10:28 PM, Anonymous said…
در اين دنيا كه مردانش عصا از كور مي دزدند ( مخصوصا تو اين مملكت !!!!) صدا در گلو مي ماند اين ديگه سكوت نيست خفه شدنه! ...
At 2/16/2006 11:59 PM, Anonymous said…
اين لجن مال كردن چقدر كه اشناست؟
Post a Comment
<< Home