The United PR1 Friends

This weblog is for Iranian,Tabrizian,Farzaneganian,pr1 friends. We've been friends since 4 years ago. About 33 people,with 33 quite different attitude to everything that gathered together.

Monday, July 30, 2007

tizhooshan!



یادتونه سوم راهنمایی که بودیم معلمای تیزهوشان ، چیا بهمون درس می دادن؟
من که از اون عدسی ها و آینه های عجیب غریب که نمی دونم چرا یادم نمی موندن و از هرچی نور و دما و عدسی و اینا بود، می ترسیدم.( یعنی جمیع فیزیکی که خانم ها خضری، عوض پور، بهادری، سلیم نژاد و آقای مطلب زاده درس داده بودن). همیشه از این که سوال بگن وقت بدن حل کنیم ببریم نشون بدیم تا بگن آفرین دخترم، خیلی می ترسیدم. بخصوص که همیشه یه سری آدمای خاص تشویق می شدن، و من آخرشم نفهمیدم لطف این جوری رقابت ایجاد کردن به جز ایجاد حسادت بین بچه ها(!)، واقعا چیه آخه؟
بعدها اول دبیرستان که فیزیکی که آقای نعمتی درس می دادن رو می دیدم و یاد می گرفتم، از قشنگی عجیبی که چقدر راحت برا من تبدیل به زشتی و ترس شده بود حیرت می کردم. فیزیک خیلی قشنگ بود ولی چون به ما گفته شده بود :بنویسید تعریف عدسی دو نقطه، چقدر زشت و ترسناک شده بود.
همین دلیل خوبیه برا اینکه من چرا اون زمونا که راهنمایی بودم، اونقدر زیست دوست داشتم!
موقع جمع کردن و دور ریختن دفتر ها و کتاب هایی که در زمان خودشون برام گنجی محسوب میشدن، به دفترهای همین کلاسای تیزهوشان سوم راهنمایی هم برخوردم. اسیدو باز و ساختار باتری ها و امواج گاما(یا قاما!) و بازده و اهرم ها و یه عالم چیز دیگه رو دیدم. وحالا می فهمم که اون وقتا چقدر نمی فهمیدم! من کوچکترین تصوری از اینکه موج قاما چیه و چه ربطی به موج های دیگه داره نداشتم و البته با یه ارائه ی بهتر و علمی تر، حتما می شد تصویر بهتری تو ذهن من ِدانش آموز طالب علم سوم راهنمایی ایجاد کرد. البته از دبیرای محترم و توانایی هاشون ایراد نمی گیرم، ولی آخه یه جورایی کل این سیستم مشکل داره. و این جمله ایه که همه می گن و هیچ کس راه حل خوبی براش ارائه نمی ده.
الان خواهر کوچیک من. وضع در مورد اون خییلی بدتر از اون موقع منه. چیزهایی می خونن که من با دیدنشون جز آه و افسوس هیچ چاره ی دیگه ای ندارم . حالا علوم و ریاضی و حجم وحشتناک چیزایی که بهشون برا تیزهوشان(ابتدایی) گفته می شه به کنار، ولی در مورد این دستور زبان! وای نمی دونین چیا می خونن. نقش های دستوری ای که بدیهیه که غلط ان و من درستش رو هم نمی تونم بهش بگم. چون یاد گرفتن همیون غلط غولوط ها هم سخته، چه برسه به اینکه به یه بچه ی 9 ساله توضیح بدی که عزیزم اینو فعلا یاد بگیر ولی اول راهنمایی درستش رو می خونید که دقیقا برعکس اینیه که تو خوندی!!
اون روز تو برنامه ی "باز هم زندگی" که فکر کنم 5 شنبه ها از شبکه4 پخش میشه، بحثی راجع به همین موضوع داشتن. جمله ی قشنگی که یکیشون گفت این بود که ما می گیم به جای اینکه اقیانوسی به عمق 1 میلی متر رو به دانش آموز تحویل بدیم، یه حوض کوچیک، ولی به عمق چندین متر بهشون تحویل بدیم. و این باعث بشه که منی که فیزیک دوست دارم، همون موقع بفهمم و فیزیک رو بچسبم و ادامه بدم و برم ته و توشو در بیارم، تا آخرش در زمینه ی فیزیک بتونم خودمم چیزی به علم اضافه کنم . ولی اینم با یه نظام آموزشی که نمی شه. اون وقت کل برنامه ی درسی و امتحان و سنجش و اینا رو باید بریزیم دور، و به فکر یک جایگزین خوب باشیم(به قول اندیشه سازان: این اسب تمام شد، یک اسب دیگر بیاورید!). ولی سیستم آموزشی دنیا هم جایگزین خوبی ظاهرا هنوز براش پیدا نکرده .
به کجا می رود این کاروان؟ پس فرا هم باید منتظر کلاسای تست زنی برای کنکور برا بچه های آمادگی و پیش دبستانی باشیم!!

Sunday, July 29, 2007

اطلاعيه شين شين

طرح جمع آوري ارث و ميراث

در راستاي طرح بازگشت به روزهاي خوش گذشته گروه شين شين ا ز همه ي يونايتد هاي عزيز تمنا دارد كه هر مدركي از لات بازي دارند اعم از عكس فيلم فايل صوتي نوشته و... را در اسرع وقت به اين گروه تحويل داده و منتظر اطلاعيه بعدي بشوند
در ضمن در اين طرح قانون كپي رايت تماما رعايت خواهد شد
دوستاني كه تعداد مدارك انها بيش از پنج عدد باشد لطفا به طريق فيزيكي و سي دي مدارك را به اعضاي شين شين يعني من و شبنم تحويل دهند
بقيه هم در گروه قرار دهند يا به ما ميل بزنند
با تشكر شين شين

Saturday, July 28, 2007

اعتراف+پرش در گود

من منتظر بودم. منتظر بودم که بالاخره کسی اعلام کنه که آقا اون پست هایی که من اینقدر توشون بیخود کامنت گذاشتم و هی پاک کردم و دوباره گذاشتم(و خداییش چقدم زحمت کشیدم!) کجا رفت آخه. البته از مسئولین محترم همون وقتی که دیدم رفته پرسیدم و به دلیل اینکه جوابی نگرفتم(و پیچانده شدم) من هم قهر کردم و گفتم تا کسی نیاد دستمو بگیره نمیام تو گود.
حالا هرچی. بالاخره فهمیدم هرچی فهمیده بودم درست بود و اون پست هایی که منتظر کامنتاشون بودم و یهو نیست شدن، مشکل فنی نداشتن، بلکه مشکلی والاتر بوده.
به هر حال طی تصیمی بزرگ که طی جلسات متوالی در خواب و بیداری و در مجمعی متشکل از شخصهٌ واحدهٌ انجام گرفت تصمیم گرفتیم لال مونی را بشکنیم و وارد گود شویم.
ولی من میخوام همین حالا وسط گود(!) به یک چیزی اعتراف کنم. اینکه از حرف زدن می ترسم. بزرگی میگه، نظر دادن خوب است، و لیکن افسوس که بعد از هر نظری نقدی نیز هست و شاید بحثی نیز هم.(و کم آوردنی نیز هم) لیکن چون شبنم رفته، و در این جمع تصمیم گرفته نقش دامبلدور رو ایفا کنه، ما هم ترس خود را زیر پا می گذاریم و می آییم.
اینا عکسایی اند که ماه ها قبل میخواستم بذارم و لیکن به دلایل مذکور، دچار تاخیر شدند. عکسایی از خر زدن های پیش از کنکور.
ثمرات درس خوندن پیش لیوان آب

عكس


مال من نيست عكسو ميگم ايلقار داده براش بذارم

تصميم جديدي گرفتم تا اطلاع ثانوي پستي از خودم نميذارم فقط پستاي درخواستي از اينو اون چطوره؟

Thursday, July 26, 2007

why?

اخه چتون شده؟چرا همه اينطوري شدن؟
فرانك كه ديگه عضو نيست
شبنم با 360 حال ميكنه
استاد فيلتر شده
الشن هم تنها در حد لوگو عوض كردن
بهناز فقط نگرانه
كلاغو احمد كامنت ميذاشتن كه اونم تعطيل
زهراف هنوز به جوابش نرسيده كه چرا هيشكي تو وبلاگ مطلب نميذاره
سوناز نشاط فرزانه زهرا ه عضو افتخارين
شرط مي بندم نغمه تا حالا وبلاگو نديده
لادن كلاسش به اين لوس بازيا نميخوره
مهسا ج در حال تجارت ان لاينه با لينك هري پاتر
سميرا چتو ترجيح ميده
مريم ب اصلا مودم داره؟
بقيه ي بچه ها لابد يونايتد نيستن
منم كه كي بود ندارم
خب كركره شو بكشين پايين ديگه
تعطيل

Friday, July 06, 2007

افتتاحيه

به نام خدا
اين ادامه ي مطلبيه تو گروهمون كه بابا شبنم با عنوان چرا مرغ از خيابان رد شد؟نوشته.
اعضاي اصيل 3آر 1 از اينجا و بقيه از اينجا كامنت شبنمو ببينيد.ا
و اينك
چرا مرغ از خيابان رد شد؟

قلي پور:منيم نظريمه بير تويوخ كه خياوانان جشدي دا ئو درده ديمز جره آتاسان اشيه...بعد... وقتي تويوقا بير تستي
يول دييلير جره اونان استفاده اله سين...بعد
اسي 2:آهاي مرغ گوش كن حتما آن طرف خيابان با كسي كلاس رفتي!
بله اين كلاسها ارزشي ندارند!
جلو:علتن بولمورم ولي او تويوقون اوستونه مارك گويوله جاغ
فتحي زاده: آي مرغ بازي در نياور ..با مقدسات شوخي نكن زنيكه!
علمداري:بچه ها علت اينكه اون مرغه رد شد .. ما تو دانشكده شيمي يه استادي داشتيم...خب بچه ها بسه بريم سر درسمون
جباري : شايد چوخلي علاقه سي واريده!
عزتي:مشكل از فرهنگه
!
نعمتي:ببينيد بچه ها!ما هم ميتونيم چرا هنوز به خود باوري نرسيديم؟امروز تا نصف خيابون ميريم... فردا دست و پاشو جمع ميكنيم... هفته ي بعد 3 جلسه داريم؟يه امتحانكي بگيريم ديگه!نه؟

زهرا فهمي:آخه اصلا بحث اينه كه يه مرغ چرا بايد بتونه رد شه كه حالا ما راجع بهش بحث كنيم؟اين عجيب نيست؟آخه من نميفهمم !حالا تكليف ما چيه؟
سوناز نوراللهي:ميگم. ول كنيم ... وقت تلف ميشه!ما كنكور داريم
!
فرانك(در حال خاروندن دست):اساسا اين موضوع مهمله ... مي دوني بيهودس!آخه خب كه چي ... مردم دارن موشك هوا مي كنن ما داريم ... نمي دونم ... نميدونم... اون روز شبنم يه چيزي مي خوندم ... راجع به رشته هاي انساني ...
سالك زماني:خياوانان جشده؟پي؟بير تويوخ كه مشتق كسينوسي هله بيلمير خياوانان جچير؟اونا من ئوز ورديم... ورام پرپرچالارها !
فرزانه ميرزايي:حتما فلكه بزرگ بوده ديگه!
سپيده عليزاده:شايد بستني خورده خواسته لاغر شه .مثل يانگ كيم (جواهري در قصر)
كلاغ:الا اي مرغك چاق و خوش اندام...
احمد عزيزم:يا قريبي من معدتي و بعيد من يدايي كم اناديك و انا جائعه؟

نغمه:حتما اونور المپياد بوده
الشن:آخي مرغه رد شد... در شبي تنها مرغي تاريك خاموش از رنگ...احمق جون مسخره نكن مال شاملو بود.
شبنم: ها؟ خب رد شد ديگه.شادي يه طرحي ريختم واسه لات بازي فردا ساعت 4 صب...
خزر:پيچ و مهره اش سالمن؟
شادي:مامانش بش چيزي نگفت؟
آيدا: هي هي هي هي (خنده) رد شد هي هي هي هي ...
زهرا ه: اونا منحرفن!
حنانه:جل الخالق بشر چه كارا كه نميكنه... خيابون!
گلناز:باجي منو دوست داري يا مرغو؟
صيرفي:بچه ها دقت كنيد ما يه معلمي داشتيم تو سيرجان اونم مرغ داش اونوخت نه يكي نه دوتا ... يه هو سه تا مرغ داش سه تا خروس
..
قرباني:من بو تويوقا ده ديم ميرزايينن دولانما!
اقليدس: چالا چه
!
اصغري:ميدونين چيه؟ خيلي ببخشيد ها ولي اينجا هيشكي درست از خيابون رد نميشه ... حالا من نميدونم اون مرغه چطوري رد شده!
فلاح:نوح و شعيب مرغ هاي چاق داشتند .زن لوط از پياز داغ بدش مي آمد.
برهمن:خانوما توجه كنين !اگه تا 5 دقيقه ي ديگه يه مرغ ديگه رد نشه به معاون اطلاع ميدم ها!
جي جي:بسه ديگه!مرغ مهسا شعاران خيلي اصيل بود وقت خنده نوكشو كم باز ميكرد.
دانشگري:حتما كار واجب داشته ديگه!
گادي:چرا ميخنديد نيومديد اينجا كه بخنديد.خب شما هم رد شيد.
بيلان:چوخ پيس ده كه بير ايلين تويوقي دورا جده هارا؟خانوم ساعتي؟او طرف خياوانا!
مامان شادي:تو درس نداري؟ول كن مرغو!
غفاري: حيوون مرغ جوون؟
مهسا ج:مارك داره ؟

فرينا: شايد مي خواست تجربه نزديك مرگو احساس كنه.
مريم سليم: ( در همين لحظه صندلي مريم واژگون شد و...)
khale shadi