The United PR1 Friends

This weblog is for Iranian,Tabrizian,Farzaneganian,pr1 friends. We've been friends since 4 years ago. About 33 people,with 33 quite different attitude to everything that gathered together.

Saturday, July 28, 2007

اعتراف+پرش در گود

من منتظر بودم. منتظر بودم که بالاخره کسی اعلام کنه که آقا اون پست هایی که من اینقدر توشون بیخود کامنت گذاشتم و هی پاک کردم و دوباره گذاشتم(و خداییش چقدم زحمت کشیدم!) کجا رفت آخه. البته از مسئولین محترم همون وقتی که دیدم رفته پرسیدم و به دلیل اینکه جوابی نگرفتم(و پیچانده شدم) من هم قهر کردم و گفتم تا کسی نیاد دستمو بگیره نمیام تو گود.
حالا هرچی. بالاخره فهمیدم هرچی فهمیده بودم درست بود و اون پست هایی که منتظر کامنتاشون بودم و یهو نیست شدن، مشکل فنی نداشتن، بلکه مشکلی والاتر بوده.
به هر حال طی تصیمی بزرگ که طی جلسات متوالی در خواب و بیداری و در مجمعی متشکل از شخصهٌ واحدهٌ انجام گرفت تصمیم گرفتیم لال مونی را بشکنیم و وارد گود شویم.
ولی من میخوام همین حالا وسط گود(!) به یک چیزی اعتراف کنم. اینکه از حرف زدن می ترسم. بزرگی میگه، نظر دادن خوب است، و لیکن افسوس که بعد از هر نظری نقدی نیز هست و شاید بحثی نیز هم.(و کم آوردنی نیز هم) لیکن چون شبنم رفته، و در این جمع تصمیم گرفته نقش دامبلدور رو ایفا کنه، ما هم ترس خود را زیر پا می گذاریم و می آییم.
اینا عکسایی اند که ماه ها قبل میخواستم بذارم و لیکن به دلایل مذکور، دچار تاخیر شدند. عکسایی از خر زدن های پیش از کنکور.
ثمرات درس خوندن پیش لیوان آب

4 Comments:

Post a Comment

<< Home