The United PR1 Friends

This weblog is for Iranian,Tabrizian,Farzaneganian,pr1 friends. We've been friends since 4 years ago. About 33 people,with 33 quite different attitude to everything that gathered together.

Friday, July 06, 2007

افتتاحيه

به نام خدا
اين ادامه ي مطلبيه تو گروهمون كه بابا شبنم با عنوان چرا مرغ از خيابان رد شد؟نوشته.
اعضاي اصيل 3آر 1 از اينجا و بقيه از اينجا كامنت شبنمو ببينيد.ا
و اينك
چرا مرغ از خيابان رد شد؟

قلي پور:منيم نظريمه بير تويوخ كه خياوانان جشدي دا ئو درده ديمز جره آتاسان اشيه...بعد... وقتي تويوقا بير تستي
يول دييلير جره اونان استفاده اله سين...بعد
اسي 2:آهاي مرغ گوش كن حتما آن طرف خيابان با كسي كلاس رفتي!
بله اين كلاسها ارزشي ندارند!
جلو:علتن بولمورم ولي او تويوقون اوستونه مارك گويوله جاغ
فتحي زاده: آي مرغ بازي در نياور ..با مقدسات شوخي نكن زنيكه!
علمداري:بچه ها علت اينكه اون مرغه رد شد .. ما تو دانشكده شيمي يه استادي داشتيم...خب بچه ها بسه بريم سر درسمون
جباري : شايد چوخلي علاقه سي واريده!
عزتي:مشكل از فرهنگه
!
نعمتي:ببينيد بچه ها!ما هم ميتونيم چرا هنوز به خود باوري نرسيديم؟امروز تا نصف خيابون ميريم... فردا دست و پاشو جمع ميكنيم... هفته ي بعد 3 جلسه داريم؟يه امتحانكي بگيريم ديگه!نه؟

زهرا فهمي:آخه اصلا بحث اينه كه يه مرغ چرا بايد بتونه رد شه كه حالا ما راجع بهش بحث كنيم؟اين عجيب نيست؟آخه من نميفهمم !حالا تكليف ما چيه؟
سوناز نوراللهي:ميگم. ول كنيم ... وقت تلف ميشه!ما كنكور داريم
!
فرانك(در حال خاروندن دست):اساسا اين موضوع مهمله ... مي دوني بيهودس!آخه خب كه چي ... مردم دارن موشك هوا مي كنن ما داريم ... نمي دونم ... نميدونم... اون روز شبنم يه چيزي مي خوندم ... راجع به رشته هاي انساني ...
سالك زماني:خياوانان جشده؟پي؟بير تويوخ كه مشتق كسينوسي هله بيلمير خياوانان جچير؟اونا من ئوز ورديم... ورام پرپرچالارها !
فرزانه ميرزايي:حتما فلكه بزرگ بوده ديگه!
سپيده عليزاده:شايد بستني خورده خواسته لاغر شه .مثل يانگ كيم (جواهري در قصر)
كلاغ:الا اي مرغك چاق و خوش اندام...
احمد عزيزم:يا قريبي من معدتي و بعيد من يدايي كم اناديك و انا جائعه؟

نغمه:حتما اونور المپياد بوده
الشن:آخي مرغه رد شد... در شبي تنها مرغي تاريك خاموش از رنگ...احمق جون مسخره نكن مال شاملو بود.
شبنم: ها؟ خب رد شد ديگه.شادي يه طرحي ريختم واسه لات بازي فردا ساعت 4 صب...
خزر:پيچ و مهره اش سالمن؟
شادي:مامانش بش چيزي نگفت؟
آيدا: هي هي هي هي (خنده) رد شد هي هي هي هي ...
زهرا ه: اونا منحرفن!
حنانه:جل الخالق بشر چه كارا كه نميكنه... خيابون!
گلناز:باجي منو دوست داري يا مرغو؟
صيرفي:بچه ها دقت كنيد ما يه معلمي داشتيم تو سيرجان اونم مرغ داش اونوخت نه يكي نه دوتا ... يه هو سه تا مرغ داش سه تا خروس
..
قرباني:من بو تويوقا ده ديم ميرزايينن دولانما!
اقليدس: چالا چه
!
اصغري:ميدونين چيه؟ خيلي ببخشيد ها ولي اينجا هيشكي درست از خيابون رد نميشه ... حالا من نميدونم اون مرغه چطوري رد شده!
فلاح:نوح و شعيب مرغ هاي چاق داشتند .زن لوط از پياز داغ بدش مي آمد.
برهمن:خانوما توجه كنين !اگه تا 5 دقيقه ي ديگه يه مرغ ديگه رد نشه به معاون اطلاع ميدم ها!
جي جي:بسه ديگه!مرغ مهسا شعاران خيلي اصيل بود وقت خنده نوكشو كم باز ميكرد.
دانشگري:حتما كار واجب داشته ديگه!
گادي:چرا ميخنديد نيومديد اينجا كه بخنديد.خب شما هم رد شيد.
بيلان:چوخ پيس ده كه بير ايلين تويوقي دورا جده هارا؟خانوم ساعتي؟او طرف خياوانا!
مامان شادي:تو درس نداري؟ول كن مرغو!
غفاري: حيوون مرغ جوون؟
مهسا ج:مارك داره ؟

فرينا: شايد مي خواست تجربه نزديك مرگو احساس كنه.
مريم سليم: ( در همين لحظه صندلي مريم واژگون شد و...)
khale shadi

13 Comments:

Post a Comment

<< Home