چشمهای خیس دستهای سیمانی
سرزمین تاریکی خانه های تو خالی
دردهای پوشالی قلبهای سرمایی
هر بهار ما اینک می شود زمستانی
یاد مردهای بزرگ بخیر
در پس کو چه های خاطره ام
کوچه های شهر پر بود از
غلغله .شادی و نشاط هردم
باورم نیست که شهر شلوغ شده است
زیر اخم وعبوسیوو زردی
دستهامان چه دور شده است
دستهای اشنا چقدر سردی؟
روزگاری که دور هم نیست
ما همه بزرگتر بودیم
صبح تا شب کنار همدیگر
گونه های خوشی می بوسیدیم
لحظه هامان تباه شده است
پشت نیمکت پشت مدرسه ها
از بهار از عشق بگو
بسه جبروحساب وهندسه ها
سرزمین تاریکی خانه های تو خالی
دردهای پوشالی قلبهای سرمایی
هر بهار ما اینک می شود زمستانی
یاد مردهای بزرگ بخیر
در پس کو چه های خاطره ام
کوچه های شهر پر بود از
غلغله .شادی و نشاط هردم
باورم نیست که شهر شلوغ شده است
زیر اخم وعبوسیوو زردی
دستهامان چه دور شده است
دستهای اشنا چقدر سردی؟
روزگاری که دور هم نیست
ما همه بزرگتر بودیم
صبح تا شب کنار همدیگر
گونه های خوشی می بوسیدیم
لحظه هامان تباه شده است
پشت نیمکت پشت مدرسه ها
از بهار از عشق بگو
بسه جبروحساب وهندسه ها
3 Comments:
At 4/20/2006 8:36 PM, Anonymous said…
The human race has one really effective weapon, and that is laughter.
Mark Twain
At 4/24/2006 7:33 AM, Anonymous said…
Hi, Visiting an old friend of yours and remembering great memories
At 5/02/2006 10:07 PM, Anonymous said…
baba shaer baba estedad baba zogh baba...
Post a Comment
<< Home