The United PR1 Friends

This weblog is for Iranian,Tabrizian,Farzaneganian,pr1 friends. We've been friends since 4 years ago. About 33 people,with 33 quite different attitude to everything that gathered together.

Wednesday, April 12, 2006

خان هفتم

آخرش نفهمیدم کاری که مصدق با نفت کرد ارزشمند تر بود یا
کاری که احمدی نژاد با انرژی هسته ای؟؟,
ما الان اون قدرشادیم که وقت نداریم فکر کنیم انرژی هسته ای رو قراره چی کار کنیم ,بعدا به این موضوع کم اهمیت فکر خواهیم کرد...ف

6 Comments:

  • At 4/12/2006 9:42 PM, Anonymous Anonymous said…

    کلاغ جون،مثل این که نوشته من مخاطب خاص خودشو پیدا کرد. هر چند من اسمی نبرده بودم ! حالا هم تحلیل این نوشته و نظر من :
    1 : " يك انسان نمیتونه و اصلا نبايد جای انسانهای ديگه نظر بده " : منم موافقم ولی نمیدونم منظور نویسنده کیه؟تا حالا کسی جای دیگری نظر نداده منم مستثنا نیستم از این قاعده.منظور کی میتونه باشه؟یا همین جور واسه خوشگلی نوشته یه جمله خوب خارج از موضوع پرونده شده ؟سرزنشی بر تو روا نیس عزیزم... یا نویسنده خوب نرسونده یا من نگرفتم( نگرفتن من مربوط میشه به خوب نرسوندن ایشون چون من به گیرش خودم اعتماد دارم و تمام!)

    2 : " مشكلات شخصی يه آدم با يه آدم ديگه سر بعضی موضوعات جزئی نبايد به توهين به بعضی چيزهای بزرگتر كشيده بشه. اين چيزيه كه بعضی ها هنوز متوجهش نيستن" : اولا بنده با کسی مشکلی ندارم که به توهین مزینش کنم! ثانیا متاسفانه بعضی افراد1.رک گویی2.انتقاد3.نقد نظر دیگران رو با توهین اشتباه می گیرن و برای جاخالی دادن و متهم کردن فرد مقابل و برای به همراهی طلبیدن افکار ناظران، به نقد میگن توهین (نقد گاها محتوی کلمات تندی ه ولی الزاما توهین نیست)!ثالثا کسی که می یاد100 تا کامنت میذاره چه مربوط با موضوع و چه غیر مربوط و گاها هم واسه خالی نبودن عریضه یه متلکی به دیگرون میندازه،باید ظرفیت شنیدن انتقادم داشته باشه و سعی در دفاع داشته باشه ... انتقاد من نه می تونه کليشه ای باشد و نه تقليدی، بلکه آفرينشیه. اين دقيقا چيزیکه من با رد کردن کپی برداری از مدل دیگرون در صدد انجام اون بودم.من دنبال پیدا کردن راههای تازه واسه رسيدن به یه هم فکری بودم،چون فرد مقابلم رو یه روشنفکر میدونستم (!)...راههای که راديکالترو مساوات طلبانه تر باشن. اصولا این چيزيه كه بعضی ها هنوز متوجهش نيستن !

    3 : "بعضی ها هنوز فكر می كنن بايد برای دفاع از اون چيزهايی كه نسبت بهشون تعصب می ورزن چاره ای ندارن جز توهين كردن و تحقير كردن به ارزشهای ديگران جالب تر اينه كه اسمش رو هم میذارن بيان صادقانه و انتقاد دوستانه " : ایا اگه شما تو یه بحثی شرکت کنید مثلا تو جلسه ای که در باره ی اشعار حافظ صحبت میشه ، یه نفر پاشه بگه : اره ،فلان خواننده اهنگاش چه رقصیدنیه!! بعد یه نفر پاشه بگه عزیزم اینجا جای این حرفه؟ میشه به این نفر دوم انگ متعصب بودن به حافظ رو چسبوند؟ من استهزاگر نيستم، حرمت‌‌شكن و هتاك نيستم، ازکسایی هم نيستم كه مي‌خوان با نيتي پاك، عملي بد رو جوابي بد بدن...
    پس حالا احترامی که من به یه فردی میزارم تو یه برهه ی خاص نشان از تعصب نیست....علاوه بر این،از کدوم ارزش ها حرف میزنید؟من ارزشی ندیدم که بخوام تحقیر کنم...اینم بگم اگه روزی من بخوام از تعصباتم دفاع کنم(بهتره بگیم باور نه تعصب)مطمئن باشید اون قدر در کف دارم که بدون توهین ابراز بکنم،و شاید طرف مقابلم اونقدر قوی باشه که منو قانع کنه....به هر حال تو تفکرات پست مدرن (که منم طرفدارشم) توهین جایی نداره. .کلاغ جون ! به همون ميزان که ما به موفقيت های مشخص تو گستره ی نظری دست پیدا کنیم ، يا به عکس ، به ميزانی که به اساس جست و جوی مشخص متکی به شخصيت وسيع به نتايج نظری جامع برسيم،خدمت ارزشمندی به خودمون کردیم.
    در ضمن فکرنمیکردم کلمه ی انتقاد دوستانه رو جدی بگیرین!شمابخونید انتقاد غیر دوستانه(ولی نه دشمنانه!)حالا بهتره؟

    4 : " خوبه كه فراموش نكنيم طنز چيزی نيست كه با شوخی و مسخره بازی عوضی گرفته بشه!همينطوركه آدمهای طنز پرداز نبايد با آدمهای جلف عوضی گرفته بشن!" دقیقا، يه مطالعه پديدار شناختی حتی بطور سر دستی نشون میده طنز مسخره بازی نیست ولی میتونه به اون سمت کشیده بشه،این نویسندس که باید طنز رو از لودگی به کمال هدایت کنه و وجه زیبای اونو نشون بده وگرنه طنز میشه مسخره بازی و توهین ... اگه من نبوی رو مثال زدم بیراه نگفتم چون به اوج دوران لودگیش رسیده... عجب از اون قلب های بزرگ که امروز باور نمی شن چرا که با ترازوی قرن 21 سنجیده می شن . عجب از چه گواراهایی که توسط ابراهیم نبوی ها به سخره گرفته می شن . تنها دلیل معروفیتشون رو خوش تیپی می دونن. چه باک....اگه از من مي پرسين ، به شخصه چندان نوشته هاي توليدِ انبوهِ بعضی ها ! رو را پيگيري نمي كنم و اصولا آنقدر جدي نمي گيرم. با شناختي كه دارم، توقعي هم از بعضیا! نمي ره. كشتي گرفتن با خوك رو هم چندان دلچسب نمي دونم عزیزم !!!!

    5 : " درضمن آدما دو دسته اند: آدمای پايه و آدمای پيرو. آدمايی‌ كه فقط میتونن بپرستن و آدمايی كه میتونن پرستيده بشن . به نظر من ارزش اين نوع آدما بيشتر از آدمای گروه اوله،هرقدرهم كه طرفدارها و پيروهاشون كم باشن . هميشه پايه بر پيرو تقدم داره" بهتر بود عبارت " به نظر من" تو اول جمله میومد! چون ادما از دیدگاه های مختلف،انواع گوناگونی دارن! اصلا ادم پایه چه معنی داره؟مگه انسان میتونه پایه باشه؟معیار پایه بودن چیه؟و ... تا جایی که مرزی برای پایه بودن مشخص نشه همه پیروند اما نه پیرو یک پایه!... پایه بودن حدی نداره،هر پایه خودش پیرو پایه دیگییه...حالا انسان بهتره به جای پایه و پیرو بودن که هردو صفتی نسبی هستن،سهی کنه "سیاهی لشکر"نباشه...... نه از انسان بايد غلامهای رامی واسه تفکر رسمی بسازيم ، نه شاگردای ممتاز کمک هزينه بگيری که تفکررو داخل گيومه تجربه می کنن.
    من پایه نیستم پیرو هم نیستم، تو هم فکر نکن چون پیرو نیستی بس پایه ای نه !! من الگو بردارم . نباید به الگو گفت پایه. الگو بر نداشتن باعث اضمحلال رشد دستگاه ايدئولوژيکی ی فرهنگی میشه که هم راه جست و جوی ساده تر رو میبنده و هم انسان قادر نمیشه علف های هرزه ای رو که به آسونی تو خاک غنی شده ی فکرش رشد کرده رو دور بریزه هر چند این خودش یه آرمان ه پوزيتويستیه! ................................
    لجاجت که تو باور انسان متحجر شده وجود داره فقط از طريق تبادل انديشه و برخورد افکاره که می‌تونه دور انداخته بشه. عزیزم در واقع متعصب کسیه که از برخورد فکری با ديگرون طفره می‌ره و تعصب جز جهالت و نادانی هيچ مفهوم ديگه ای نداره... همه ما بايد سعی کنیم منطقی باشيم و چنين خصلتی جز از بحث و گفت و شنود با ديگرون محاله که به چنگ بیاد
    اگه مضمون فصل بندی شده ی اين نوشته چيزی رو روشن کرده باشه،
    لابد به هدفی که انگيزه اش بوده ، رسيده
    . نهایتا شما روبه قطعه از محمد رضا شفیعی کدکنی ارجاع میدم
    که عاقلان را یک اشارت بس است :
    """سکوت! نغزترین شعر زمان است
    در آن دیار که طوطی، سخن شناس افتد!""" (شما بخوان کلاغ)
    بدرود کلاغ جون...
    3R1 s و

     
  • At 4/12/2006 9:43 PM, Anonymous Anonymous said…

    کی ناراحته؟

     
  • At 4/13/2006 6:35 AM, Anonymous Anonymous said…

    خوب مثل اينكه واجب شد منم يه چيزی بگم. مگه اينجا چت رومه؟اگه يه كم شعور تو اون ذهن متحجر و سبكت بود می فهميدی‌كه نبايد تو مطلب به اين مهمی همچين كامنتی بذاری،اونم به اين درازی!نه به خاطر احترام به من و ساير اعضای وبلاگ و يا حتی انرژی هسته ای و محمود خان!،كه به خاطر اسم بزرگی‌چون« فرانك توتونچی»!كه تو اگه ميشناختيش و از كارهاش آگاه بودی هيچ وقت به خودت جر‍ئت نمی دادی كه عين ترشی بيای‌وسط كيك زردش!اصلا وجه تشابه اين مطلب با مطلبای‌ديگه تو چيه؟نكنه فرانك توتونچی‌هم از امثال شماست و ما خبر نداشتيم!(نعوذ باالله) درهر صورت اين جور آدما اگه هنوز عقده های بزرگی شون (!) رو دارن می تونن تو چت روم يا هر جای‌ديگری‌ اين جور خود بزرگ بينی هاشون !رو خالی كنن!نه تو وبلاگ به اين مهمی

     
  • At 4/18/2006 9:41 PM, Anonymous Anonymous said…

    بی تردید قیاس مع الفارق دولت احمدی نژاد و انرژی هسته ای با دولت ملی دکتر محمد مصدق و ملی شدن صنعت نفت از بزرگترین مغالطه ها و جفاهای تاریخی است .دولت شبه پادگانی احمدی نژاد که در سایه مبهم وعوام فریب سر کار آمده است ، هیچ نشان وتشابهی با دولت ملی و مردمی دکتر مصدق ندارد . دکتر محمد مصدق بر اساس تجزیه و تحلیل های درست اقتصادی به صورت آشکار و شفاف اولویت وضرورت ملی شدن صنعت نفت را اعلام کرد نه آنکه در خفا ، میلیاردها دلار از سرمایه کشور صرف ناکجا آبادی شود که نسبت آن با منافع ملی ونیازهای مبرم معلوم نیست و فقط ابراز وجود ها و ماجراجوئیهای برخاسته از زیست در بحران عده ای را برآورده می کند .جالب اینجاست کسانی امروز سنگ تشبیه فوق را به سینه می زنند که تا دیروز بدترین توهین ها و ناسزاها را نثار روانشاد مصدق می کردند و انواع تضییقات و محرومیت ها اعم از حبس و ... را بر یاران ومدافعان او تحمیل می کردند . به گونه ای که صحبت از مصدق جرم بود . کسانی امروز از ملیت و ملی داد سخن سر می دهند که در زمانه ای نه چندان دور، ملیت را خلاف اسلام و اساس انحطاط مسلمین می دانستند !!!

    از بیانیه ی دفتر تحکیم وحدت

     
  • At 6/22/2018 11:50 AM, Blogger Unknown said…

  • At 12/23/2020 12:26 PM, Blogger jasonbob said…

Post a Comment

<< Home