Monday, July 31, 2006
Friday, July 21, 2006
جو گیرا
آقای قلی پور اخیرا در واکنش به کسادی وبلاگ پیشی ریاضی یک اعلام کرده
بابا بیز بیر سوز ده دوخ سیز نیه ایناندیز ؟
Saturday, July 15, 2006
الهه عشق روزت مبارك
طفلي غنوده در بر من بيمار
با گيسوان درهم آشفته
تا نيمه شب ز درد نياسوده
***
هر دم ميان پنجه من لرزد
انگشت هاي لاغر و تبدارش
من ناله مي كنم كه خداوندا
جانم بگير و كم بده آزارش
***
گاهي ميان وحشت تنهايي
پرسم ز خود كه چيست سرانجامش
پرسم ز خود كه چيست سرانجامش
اشكم بروي گونه فروغلطد
چون بشنوم ز ناله خود نامش
***
اي اختران كه غرق تماشائيد
اين كودك منست كه بيمارست
شب تا سحر نخفتم و مي بينيد
اين ديده منست كه بيمارست
***
ياد آيدم كه بوسه طلب مي كرد
با خنده هاي دلكش مستانه
يا مي نشست با نگهي بي تاب
در انتظار خوردن صبحانه
***
گاهي به گوش من مي رسد آوايش
ماما" دلم ز فرط تعب سوزد "
بينم درون بستر مغشوشي
طفلي ميان آتش تب سوزد
***
شب خامش است و در بر من نالد
او خسته جان ز شدت بيماري
بر اضطراب و وحشت من خندد
تك ضربه هاي ساعت ديواري
***
فروغ فرخزاد
Thursday, July 13, 2006
...تا کی
تا کی برای هم تصمیم می گیریم؟
تا کی به جای هم تصمیم می گیریم؟
تا کی برایمان تصمیم می گیرند و سکوت می کنیم؟
تا کی مقابل زور و ظلم سر خم می کنیم؟
تا کی برای حرف زدن اجازه می گیریم ؟
تا کی این ظالم است که حمایت می شود؟
آیا باز هم باید صبر کرد و قوانین و افکار قرون وسطایی را بالای سردید؟
Monday, July 10, 2006
Italia Italia
این بار و من از فیفا عقب موندم ... اونم چون خاله ی من جلوی کامپیوترم خوابیده بود... اگه خاله ی فیفا هم جلو کامپیوتر فیفا می خوابید اونم عقب میموند... ولی اینا باعث نمیشن که من اعلام وجود نکنم
VIVA ITALIA ... complimenti a tutti italiani ... siamo la campione
و های لایت های بازی
ن1. اگه به جای بوفون حلبی هم می ذاشتیم تو دروازه لا اقل یکی ار اون 5 تا پنالتی رو می گرفت
ن2.این مرتیکه ی کرگدن ... گتوزو ... که البته خیلی هم آدم باحالیه ... ( من خودم 10 سال باش رفیق بودم) خجالت نمی کشی شورتتو تو زمین در می آری ؟ از این توتی یاد بگیر که روسری سرش میکنه
ن3. این ایتالیایی ها هم خوب بی عفت و بی کرامت بودن ما نمی دونستیم
ن4.می دونین چرا زیزو ( آره من با زیدانم 10 سالی رفیق بودم...)اونطوری شاخ زد تو شکم ماتراتزی ؟ میگن بش گفته بوده علی دایی
ن5. ما همین جا اعلام عشق و حال خودمونو از سقوط وقیحانه ی تیم مافیایی و مال خور و اه اه اه یوونتوس به سری
بی ...اعلام میکنیم ... می گن مال حروم خوردن نداره ...همینو می گن
ن6. آفتاب از کدوم طرف در اومده بود که ایتالیایی ها پنالتی گل میزدن ؟ زهرا فهمی چطوری ؟
ضمن تبریک به زیزو و بوفون عزیزم برای شما لحظات خوبی رو آرزو میکنم
قابل توجه برخی دوستان ... نستا بازیکن ایتالیاست و چون مصدوم بوده بازیش ندادن
سعی میکنم یه چند تا عکسم بذارم اگه نشد زحمت ده بو لینکه بیر باخین
ن6. آفتاب از کدوم طرف در اومده بود که ایتالیایی ها پنالتی گل میزدن ؟ زهرا فهمی چطوری ؟
ضمن تبریک به زیزو و بوفون عزیزم برای شما لحظات خوبی رو آرزو میکنم
قابل توجه برخی دوستان ... نستا بازیکن ایتالیاست و چون مصدوم بوده بازیش ندادن
سعی میکنم یه چند تا عکسم بذارم اگه نشد زحمت ده بو لینکه بیر باخین
Friday, July 07, 2006
Thursday, July 06, 2006
Wednesday, July 05, 2006
Monday, July 03, 2006
سلسله نامه های غلومی به اسی 2
به نام خدا
اسی جان ...دوست خوب من
سلام
هی دوست من ... دمت گرم بابا مرامتو .اوضاع احوال چطوره ؟توله هات کارنامشونو گرفتن؟به اونا هم فیزیک نمره کم دادن؟ میگم بینی(دینش) اونارم وجبی دادن ؟
از این حرفا بگذریم ... اسی جان مرض از مراحمت.... عرضی داشتم ... نه که فکر کنی بات کاری دارم ها ...
زکی ما رو باش
مگه کار داشته باشمم تو جوابمو میدی ؟ نع
داداش دیگه گذشت اون روزا.. به کوری چشم حسود ... داش صفا ... یه جوون پاک و با مرام . یه شب سوار یه الاغ سفید اومد و
دست آبجی بهجت ما رو گرفت و ..برد ... به کسی نگی ها آبجی صدیقه هم دمب الاغه رو گرفت و ...رفت
جون داآش یه نفس راحت کشیدم .آره ... حالا دیگه ملالی نیست جز درد این کارنامه ها . جون تو وختی می گم کارنومه ... همچین این مهره ی از پائین ... هشتم ستون فقیراتم سیخ می کشه غلط نکنم دیکس کمره ... دکتره گفته نماز و نشسته ادا کنم ... مرحوم خان جانمم اینطور شده بود آخر عمری ... خدا بیامرز ..ولی خیالی نیست داداش ... فعلا فکر شکایتمم.
آقا رفتم کار نوممو بیگیرم ... آخه متحان دیپلم دادم جون تو تصدیق خاورو که گرفتم دیدم آره حال می ده برم یه تصدیق دیپلم
بگیرم ...شاید یه جایی! دستم بند شه... جون تو اوس حسن ! قول داده به آقا جونم که اگه دیپلمه رو بگیرم میتونم تو قصابیش کار کنم...بین خودمون باشه گفته به غلومی قبولم میکنه... خدیجه رو میگم ... درسته دماغش گنده اس ولی در عوض انگشت کوچیکه ی پاش خوشگله... جون داش ما چش چرون نیسیم .. بابا جورابش پاره بود...
بله
داشتم درد و دل میکردم رفتم کار نامه هه رو بگیرم یارو یه کف دست کاغذ داده دستم ... به نوم کار نومه ... زکی باباکارنامه هم
کارنامه های قدیم یادمه کارنامه ی سیلکم فد یه در قالبمه بود .. به دوجین هم تژدید داشت
بعدش خاله چسبی یه برگه داد به مون گفت اعتراض کن ...... آقا ما رو هول برمون داشت ... فک کردیم نا رفیقا نارو بمون زدن و بلا نسبت اینجا کلونتریه
آخه جون داآش یه نموره فراری ام ... خدمتو جیم زدم ... بی انصافا 9 ماه واسم اضافه بریدن
خلاصه برگه ی شیکایتو دیدم ... اون فرانک بی حیا 5 تا شاک زده بود ...مگه ما چی مون از این اجنبی کمتره ؟جون تو درس نموند ننویسیم وا
دست ننمو گرفتم که بریم دیدم غفاری داره می آد ... رومو کردم به دیفال که نبینتمون ولی خیلی تیزه ... زد به شونم گفت .. غلوم جان.. چه مانتوی قشنگی ... آخرین مدله ؟ راستی غلومی تو کار گروهی شرکت کردی؟
گفتیم .. حاج خانوم دس شوما درد نکنه ... یه دور از حضوری بلا نسبتی ... بابا ما و این سوسول بازیا ؟من یکه و تنها مبارزه میکنم ... در مورد مانتو هم قالبی نداره وا
خلاصه سر تو درد نیارم ... اینهمه روده درازی کردم که بگم ... حاجی آقا ما از امتحون نهایی ها نمره ی قبولیو گرفتیم ... ولی می ترسم ای دیپلمو ندن دستمون جون تو آخه بگی نگی یه کم امتحان تاریخه رو ر ی...م
می گم نکنه این خانم شهریوری یه موقعی نمره نده به ما ...جون دااش مرام به خرج بده و روی ما رو زمین ننداز
بخدا اگه این تصدیقو نگیرم خدیجه بی خدیجه!! داش اسی به من اعتماد کن .... درسته یه مدت منجلابی بودم ولی حالا کامل کامل از منجلاب اومدم بیرون و زندونمم کشیدم این شایعه هارم که می شنوی ...همه اش کار این شبنم وفرزانه مارمولک نا مرده جون تو دائم پشت سرم صفحه میذارن ... چش دیدن موفقیت منو ندارن ... حسود هرگز نیاسود
ایشالاه به لطف شما من و خدیجه با هم عروسی میکنیم و بچه دار میشیم جون تو اسم پسر اولمو میذارم اسماعیل به احترام دوست عزیزم اسم صبیه ام رو هم میزارم کتی !! جون توله هات اسی جان اگه میخای این رفیق دیرینت سر و سامون بیگیره ... اگه میخای ننه
من مثل اقا جونم زمین گیر نشه ... یه بزرکی بکن این تن بمیره با 9.75 نمره مشکل حله ها آقا ما خیلی مخلصیم ... جون دااش نذار
منیم دا واحدیم قالسین
راستی داش اسی الشنم هم نیازمند نمره ی تاریخه ها ... شماره ی شهریوری و کل فامیلاشم تو دفتر تلفن خانوم غفاری هست
ما خیلی مخلصیم