Friday, April 28, 2006
یک شعر ناب و قشنگ قابل توجه همه و نوه گلم کلاغ
صبحدم اواز می خواند سر کهسار سار
صبحدم اواز می خواند سر کهسار سار
هم نوایش می نوازد در نوا کفتار تار
روی ساحل با چه شوری می زند خر چنگ چنگ
روی ساحل با چه شوری می زند خر چنگ چنگ
قورباغه می کشدبا لحن نا هنجار جار
ماهی ازاد رند و ماهی شیلات لات
ماهی ازاد رند و ماهی شیلات لات
گشته از کمبود ماهی مرغ ماهی خوار خوار
کفش بو تیمار ورنی کفش کبک انجیر جیر
کفش بو تیمار ورنی کفش کبک انجیر جیر
بره ارام است و گرگ از نفخه اسحار هار
زلف سنجاقک سیاه وکاکل زنبور بور
زلف سنجاقک سیاه وکاکل زنبور بور
هفت خط و زهر اگین مثل استعمار مار
دشت وصحراگشته از گل های رنگارنگ رنگ
دشت وصحراگشته از گل های رنگارنگ رنگ
دامن اکنده از گل . شادی بسیار یار
ابر نیسان بس که بردشت و دمن بارید بار
ابر نیسان بس که بردشت و دمن بارید بار
از تاسف ناله زد بلبل سر گلزار زار
ای که ساز تو شده در مایه مشکوک کوک
ای که ساز تو شده در مایه مشکوک کوک
ای که صادر می کنی همواره از منقار قار
ای کلاغ ای مخبر مر غان خبرچین سیا
ای کلاغ ای مخبر مر غان خبرچین سیا
ای شده پرونده ات بر دوش استکبار بار
نام تو مرغ است ونام بلبل و سیمرغ مرغ
نام تو مرغ است ونام بلبل و سیمرغ مرغ
لیک با نامت ندارد شاعر بیکار کار
نوک ببند وپندی ازسیمای عالمگیر گیر
نوک ببند وپندی ازسیمای عالمگیر گیر
ترک کن خوانندگی و بگذر از این قارقار
بخت یارت شد که در این قافیه کمبود بود
بخت یارت شد که در این قافیه کمبود بود
ورنه می شد حال تو در کوچه و بازار زار
اسماعیل امینی
اسماعیل امینی
Tuesday, April 25, 2006
Monday, April 24, 2006
Sunday, April 23, 2006
Friday, April 21, 2006
Wednesday, April 19, 2006
چشمهای خیس دستهای سیمانی
سرزمین تاریکی خانه های تو خالی
دردهای پوشالی قلبهای سرمایی
هر بهار ما اینک می شود زمستانی
یاد مردهای بزرگ بخیر
در پس کو چه های خاطره ام
کوچه های شهر پر بود از
غلغله .شادی و نشاط هردم
باورم نیست که شهر شلوغ شده است
زیر اخم وعبوسیوو زردی
دستهامان چه دور شده است
دستهای اشنا چقدر سردی؟
روزگاری که دور هم نیست
ما همه بزرگتر بودیم
صبح تا شب کنار همدیگر
گونه های خوشی می بوسیدیم
لحظه هامان تباه شده است
پشت نیمکت پشت مدرسه ها
از بهار از عشق بگو
بسه جبروحساب وهندسه ها
سرزمین تاریکی خانه های تو خالی
دردهای پوشالی قلبهای سرمایی
هر بهار ما اینک می شود زمستانی
یاد مردهای بزرگ بخیر
در پس کو چه های خاطره ام
کوچه های شهر پر بود از
غلغله .شادی و نشاط هردم
باورم نیست که شهر شلوغ شده است
زیر اخم وعبوسیوو زردی
دستهامان چه دور شده است
دستهای اشنا چقدر سردی؟
روزگاری که دور هم نیست
ما همه بزرگتر بودیم
صبح تا شب کنار همدیگر
گونه های خوشی می بوسیدیم
لحظه هامان تباه شده است
پشت نیمکت پشت مدرسه ها
از بهار از عشق بگو
بسه جبروحساب وهندسه ها
ارس
ارس خروش آذربایجان رو داره
ارس چه قدر پر ابه؟
تا حالا چند نفر توش غرق شدن؟
و
ارس چه قدر پر ابه؟
تا حالا چند نفر توش غرق شدن؟
و
بعضی موقع ها چه قدر سرخ؟,
ارس خروش مردم آذربایجان رو داره؟,
تا حالا چند نفر رو تو خودش غرق کرده...؟,
بیاد تمام کسایی که توش غرق شدن یک دقیقه به ارس فکر میکنیم وبه شبش که خیلی تاریکه,
ارس خروش مردم آذربایجان رو داره؟,
تا حالا چند نفر رو تو خودش غرق کرده...؟,
بیاد تمام کسایی که توش غرق شدن یک دقیقه به ارس فکر میکنیم وبه شبش که خیلی تاریکه,
Sunday, April 16, 2006
چهارشنبه سوری
چهار شنبه سوری
به جون امیر علی دوسِت دارم
به جون امیر علی دوسِت دارم
از الان یاد بگیر همه چی رو به شوهرت نگی
من نمیدونم بلیطامون مال چه ساعتیه اون وقت این زنیکه از کجا می دونه
این تو فامیلشون هم همین جوریه با هیچ کس راه نمیره گفت بریم دبی گفتم چشم
این تو فامیلشون هم همین جوریه با هیچ کس راه نمیره گفت بریم دبی گفتم چشم
من از کجا بدونم شما تو این خونه چی کار دارین؟
تا زنه تنها میبینن می خوان همه جوره اذیتش کنن
دارم می رم آرایشگاه میشه زنگ بزنم از شوهرم اجازه بگیرم؟
اخه تو از کجا میدونی؟ -بو شو می ده
یه بار نشد خودشون بیان دنبال این بچه
از تو یخچال کالباسی چیزی بر دارین بخورین
به جون امیر علی دوسِت دارم
Friday, April 14, 2006
There is so much dust in there air that i cant' see
هوای این مدرسه
مسمومه
هوای تمام مدرسه های سمپادی
مسمومه
تمام کسایی که توش درس خوندن
و
می خونن
رو
مسموم
کرده
Thursday, April 13, 2006
شادی عوام و ما
در سال 1329 وقتی مصدق ملی شدن نفت را میخواست شاید کمتر ایرانی کوچه و بازار میدانستند یعنی چه ولی کوچه و خیابانها پر شد از یا مرگ یا مصدق
شب 28 مرداد 1332 وقتی پیرمرد مبارز را کشان کشان میبردند و شعبان بی مخ هتاکی میکرد
هیچ مردی در ایران نبود این کشور مهد شگفتیهاست
مبارزه ملی گرایان به استبداد 25 ساله بعدی انجامید
وقت ان است که بپرسیم چرا؟
مصدق در ده احمد اباد اسیر بود و ایرانیها باز جاوید شاه میگفتند
چرا؟
از دیروز هلهله و شادی مردم کوچه و برزن به گوش میرسد واشگهای گرم کسانیکه تاریخ را میدانند دل ما را به درد می اورد
این با ر استبداد چند سال طول خواهد کشید
گوسفند ها در قلعه حیوانات فقط بلد بودند بع بع کنند فقط به خاطر یک اخور یونجه
تا وقت سر بریدنشان به اب خنکی افطار کنند همین
شب 28 مرداد 1332 وقتی پیرمرد مبارز را کشان کشان میبردند و شعبان بی مخ هتاکی میکرد
هیچ مردی در ایران نبود این کشور مهد شگفتیهاست
مبارزه ملی گرایان به استبداد 25 ساله بعدی انجامید
وقت ان است که بپرسیم چرا؟
مصدق در ده احمد اباد اسیر بود و ایرانیها باز جاوید شاه میگفتند
چرا؟
از دیروز هلهله و شادی مردم کوچه و برزن به گوش میرسد واشگهای گرم کسانیکه تاریخ را میدانند دل ما را به درد می اورد
این با ر استبداد چند سال طول خواهد کشید
گوسفند ها در قلعه حیوانات فقط بلد بودند بع بع کنند فقط به خاطر یک اخور یونجه
تا وقت سر بریدنشان به اب خنکی افطار کنند همین
Wednesday, April 12, 2006
خان هفتم
آخرش نفهمیدم کاری که مصدق با نفت کرد ارزشمند تر بود یا
کاری که احمدی نژاد با انرژی هسته ای؟؟,
ما الان اون قدرشادیم که وقت نداریم فکر کنیم انرژی هسته ای رو قراره چی کار کنیم ,بعدا به این موضوع کم اهمیت فکر خواهیم کرد...ف
Monday, April 10, 2006
Runnin away
تصمیمم رو گرفتم
می خوام از این خونه فرار کنم
می خوام از این خونه فرار کنم
اصلا هم نظرم عوض نمیشه
بی برو برگرد همین امروز فرار می کنم
حتی یه لحظه هم صبر نمی کنم
بله
دیگه نمی تونم تحمل کنم
حتی یه لحظه
فقط کافیه که برم از تو یخچال غذا بر دارم که وقتی فرار کردم گشنه نمونم
اهان
الان در یخچالو باز می کنم هر چی میخوام بر می دارم بعد از اون دیگه یه ثانیه هم اینجا نمی ...
اه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه بستنی
بله
دیگه نمی تونم تحمل کنم
حتی یه لحظه
فقط کافیه که برم از تو یخچال غذا بر دارم که وقتی فرار کردم گشنه نمونم
اهان
الان در یخچالو باز می کنم هر چی میخوام بر می دارم بعد از اون دیگه یه ثانیه هم اینجا نمی ...
اه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه بستنی
فکر کنم بهتر باشه برنامه ی فرارم رو بزارم برا چند دقیقه بعد
Sunday, April 09, 2006
بار ديگر سنگ قبر شاملو را شكستند
به ياد احمد شاملو بزگمردي كه يادش همواره در دل هايمان زنده است
و زنده تر خواهد شد با هر بار شكستن سنگ قبرش و شكستن قلب هايمان
بودن
گر بدينسان زيست بايد پست
من چه بي شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوايي نياويزم
بر بلند كاج خشك كوچه ي بن بست
گر بدينسان زيست بايد پاك
من چه ناپاكم اگر ننشانم از ايمان خود چون كوه
يادگاري جاودانه ، برتراز بي بقاي خاك
خطابة تدفين
غافلان
همسازند
تنها توفان
كودكان ناهمگون مي زايد
همساز
سايه سانانند
محتاط
.در مرزهاي آفتاب
در هيأت زندگان
مردگانند
وينان
دل به دريا افگنانند
به پاي دارندة آتش ها
زندگاني
دوشادوش مرگ
پيشاپيش مرگ
هماره زنده از آن سپس كه با مرگ
و همواره بدان نام
كه زيسته بودند
كه تباهي
از درگاه بلند خاطره شان
شرمسار و سرافكنده مي گذرد
كاشفان چشمه
كاشفان فروتن شوكران
جويندگان شادي
در مجري آتشفشانها
شعبده بازان لبخند
در شبكلاه درد
با جا پائي ژرف تر از شادي
در گذرگاه پرندگان
در برابر تندر مي ايستند
خانه راروشن مي كنند
و مي ميرند
در اين بن بست
دهان ات را مي بويند
مبادا كه گفته باشي دوست ات مي دارم
دل ات را مي بويند
روزگار غريبي ست نازنين
و عشق را
كنار تيرك راه بند
تازيانه مي زنند
عشق را در پستوي خانه نهان بايد كرد
در اين بن بست كج و پيچ سرما
آتش را
به سوخت بار سرود و شعر
فروزان مي دارند
به انديشيدن خطر مكن
روزگار غريبي ست نازنين
آن كه بر در مي كوبد شباهنگام
براي كشتن چراغ آمده است
نور را در پستوي خانه نهان بايد كرد
آنك قصابان اند
بر گذرگاه ها مستقر
با كنده وساتوري خون آلود
روزگار غريبي ست، نازنين
و تبسم را بر لب ها جراحي مي كنند
و ترانه ها را بر دهان
شوق را در پستوي خانه نهان بايدكرد
كباب قناري
بر اتش سوسن و ياس
ابليس پيروز مست
سور عزاي ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوي خانه نهان بايد كرد
احمد شاملو
عكس هاي كسوف رو هم ببينيد
Saturday, April 08, 2006
تکنولوژی
"
طرف حتما برای این جمله ی خارجکی پزم می ده!!
می دونین که کجاست؟
همون محل "یرالما یه دکتر اول، یومورتا یه مهندس اول
طرف حتما برای این جمله ی خارجکی پزم می ده!!
می دونین که کجاست؟
همون محل "یرالما یه دکتر اول، یومورتا یه مهندس اول